با شکست های سنگین نیروهای نیابتی حکومت اسلامی در نتیجهء حملات گسترده نظامی اسرائیل ، و متعاقب آن سقوط رژیم بشار الاسد ،موازنه قدرت در منطقه به ضرر خامنه ای تغییر یافت.
ایران که تا مقطع سرنگونی رژیم اسد از بازیگران اصلی در خاورمیانه بود ، در مدت کوتاهی نقش و نفوذ خود را در منطقه، از دست داد ،و میلیارد ها دلاری که برای نفوذ و نقش آفرینی در خاورمیانه هزینه کرده بود، به باد هوا رفت.
با شکست سیاست ” عمق استراتژیک “خامنه ای و فرماندهان سپاه در منطقه ، وهمچنین پیشبرد سیاست های غیر کارشناسانه در داخل ، که نتیجهء حکومتداری به شیوهء مافیایی است، کشور در وضعیت اسفناکی قراردارد.
بنا به نظر کارشناسان اقتصادی و آمار و ارقام های غیر دولتی ،” اقتصاد کشور در حال فروپاشی ست “. هر روز سفره های مردم کوچکتر شده ، فقر و فلاکت گسترش میابد. متاسفانه با این روند کشورداری ، آینده ی روشنی را نمیتوان برای مردم ایران تصور نمود
امروز معیشت مردم ،در نتیجهء مدیریت غیرکارشناسانه ء کشور، به بحران بزرگی تبدیل شده ، وباعث نارضایتی گسترده در بین مردم و حتی در بدنه ء نظام گشته است. ما هر روز شاهد مخالفت و “گلایه “های برخی ازمسئولین نظام و نمایندگان مجلس از “نحوهء غلط ادارهء کشور” هستیم.
با تحولات اخیری که در منطقه بوقوع پیوست و با به بن بست رسیدن برنامه ها و اهداف حکومت در داخل،اوضاع سیاسی و اجتماعی ، در مجموع بضرر حکومت خامنه ای تغییر یافت.
حال سوالی که پیش می آید :
آیا ایران آمادگی گذار از این نظام توتالیتر و نا کار آمد ، برای تغییرات بنیادی در راستای دمکراسی ، آزادی و عدالت اجتماعی را دارد؟
بنا به نظر کارشناسان اقتصادی و جامعه شناسان ،وتجربهء شکست خورده ی حکومت داری طی 45 سال حاکمان ولایی : “ساختار فعلی نظام ، پاسخگوی خواسته های جامعه نبوده ، و نیاز به تغییرات ساختاری دارد. و این تغییر نیاز و ضرورت جامعه است.
” شرط نخست برای ایجاد تغییرات بنیادی در کشور ،گذار از این نظام توتالیتر و نا کار آمد به یک جمهوری دمکراتیک و سکولار میباشد.”
حکومت تحت رهبری خامنه ای به تجربه ثابت کرده که پتانسیل تغییر و اصلاح از درون را ماهیتا
ندارد.هسته ء سخت قدرت که تحت حمایت بیت رهبریست ، با تمام توان سر راه طرفداران “اصلاحات ” که خواهان رفرم در چارچوب نظام بودند تا به امروز مانع ایجاد کرده است و قطعین اجازه هیچگونه تغییرات دمکراتیکی را نخواهند داد.
حکومت اسلامی در باتلاق انبوهی از بحران های داخلی و خارجی گیر کرده است.
انبوهی از مشکلات انباشته شده در کشور : از معیشت مردم ،گرانی های کمر شکن ،کمبود آب وانرژی ، بحران زیست محیطی تا سقوط ارزش پول ملی باعث شده فشار هر چه بیشتری بر جامعه وارد شود .طوری که ظرفیت پذیرش فشار ها بر جامعه از هر نظر اشباء شده است.
قطع مداوم برق و گاز مردم را بستوه آورده ، و زیان های زیادی را به کارگاه های تولیدی وارد کرده است . حکومت اسلامی بجای تلاش در جهت رفع مشکلات مردم ، تمامی توان خود را بر سرکوب مردم و دخالت در امور کشورهای منطقه متمر کز نموده است .
علائم و نشانه های فروپاشی از درون یک نظام سیاسی :
– گستردگی عدم مشروعیت نظام در بین مردم و حتی بخشی از طرفداران نظام ! . بعلت سرکوب های خشن و قوانین قرون وسطائی کل نظام و در راس آن خامنه ای مورد نفرت اکثریت مردم قرار گرفته است.
– افزایش تجمعات اعتراضی در اقصی نقاط کشور .
– عمیق تر شدن اختلافات و شکاف در هرم قدرت ،بخصوص بعد از متلاشی شدن بخش اعظم گروه های نیابتی ودر پی آن سقوط رژیم بشار الاسد.
– گستردگی فساد واختلاس و نهادینه شدن آن در ساختار حکومتی .
– نا کار آمدی و شکست دولت در پیشبرد طرح های اقتصادی و تامین خدمات و نیاز های مردم ، کسری بودجه ،چاپ بی رویه اسکناس و… از نشانه های بارز ورشکستگی اقتصادی وآغاز فروپاشی از درون یک نظام سیاسی میباشد.
نظام ولائی امروز در ضعیف ترین موقعیت سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی ، در تمامی دوران حکومت داری خویش قرار دارد. پیش بینی میشود با آغاز کار ترامپ در کاخ سفید ، و تصویب تحریم های جدید، اوضاع اقتصادی ایران را وخیم تر خواهد کرد. استخوان های حکومت زیر فشارهای داخلی وتحریم ها خرد خواهد شد.
کشور در وضعیت بسیار شکننده ای قرار دارد و نمیتواند اینگونه پایدار باشد. فروپاشی اقتصادی یک حکومت ، میتواند به فروپاشی سیاسی بیانجامد. مجموعه شواهد نشان از آن دارد که در آینده ای نه چندان دورما شاهد تغییرات عمیقی در کشور خواهیم بود. احتمال متلاشی شدن از درون ، و حتی سقوط رژیم دور از انتظار نیست .
یکی از علل اصلی دوام آوردن رژیم تا به امروز ، فقدان یک آلترناتیو منسجم و قدرتمند میباشد.
اپوزیسیون خارج از کشور که میتوانست پشتوانه ای قوی برای مبارزات داخل کشور باشد ،متاسفانه طی چهار دههء گذشته مشغول کشمکش و جدال های گروهی بین خودشان بودند.آنها تا به امروزکارنامه ی درخشانی را در راستای اتحاد و همکاری برای پشتیبانی از فعالین و معترضین در داخل ارائه نداده اند.
اما در داخل علیرغم سرکوب و جو شدید امنیتی، فعالین و کنشگران سیاسی و صنفی آزادیخواه ، در محیط های کاری ،در دانشگاه ها ،و زندان ها در سازمان دهی مطالبات اعتراضی در خیابان ها نقش برجسته ای دارند. یقینا آنها نقش محوری و تعیین کننده ای را در رهبری جنبش های اعتراضی آتی ایفا خواهند نمود.
علیرغم نفرت گسترده از شخص خامنه ای و حکومت تحت امر او در بین اکثریت مردم و قرار گرفتن کشور در وضعیت ” آتش زیر خاکستر ” ، دستگاه های امنیتی نظام با سرکوب خشن ، تا به امروزاوضاع را تحت کنترل خود داشته اند.ولی میتواند اوضاع با یک جرقه ی اعتراض به آتش مهیبی تبدیل شود.
باید اذعان داشت : جنبش های مدنی ، رهبران خود را در جریان مبارزات سیاسی -صنفی روزانه تربیت خواهد نمود.
بر این باورم :جنبش ” زن ،زندگی ، آزادی “بعنوان یک جنبش بزرگ مدنی تحول طلب ، با شجاعت و با تجربه تر از قبل بار دیگر به خیابان ها بر خواهد گشت و تا تحقق آرمانهای آزادی خواهانه خود خواهد ایستاد.
نظریه پردازان حکومت اسلامی و حتی برخی از “اپوزیسیون “، مردم را از خطر ” سوریه ای شدن ” و تجزیه ایران در صورت سقوط ج. اسلامی میترساندند.
ولی واقعیات نشان داد، مسبب اصلی شعله ور شدن آتش جنگ داخلی سوریه و گسترش آن ، سرکوب اعتراضات مدنی و کشتار وحشیانهء مردم معترض توسط رژیم اسد و سیاست های مداخله جویانه خامنه ای و لشکر کشی سپاه قدس برای حفظ رژیم جنایتکار رژیم بشار الاسد بود.
باید پذیرفت :در فردای پس از ج. اسلامی ، سرنوشت ایران به این بستگی خواهد داشت که دولت گذار در قبال ملیت ها ، اقوام و سایر مذاهب ، احزاب و سازمانهای مخالف خودچه سیاستی را پیش خواهد برد.
اگر با واقع بینی ، بر خلاف حکومت های شاه و شیخ ، بدون تبعیض و تنگ نظری و رعایت حقوق برابر تمامی مردم ایران ، بتواند تمامی ملیتها را در اداره کشور سهیم سازد ، آینده ای روشنی را برای کشورمان میتوان پیش بینی نمود.
پذیرفت ، نگرش حذف گرایانه در سیاست گزاری ، ارمغانی جز تشنج و نا آرامی برای کشور نخواهد آورد.
غفور .گ
2025/01/18