اخبارجامعه

مات در دو حرکت!

تحریریه جامعه نو: در مباحث جدی سیاسی‌ بکار بردن برخی صفات کار خوبی نیست، حتی اگر کاربرد معادل‌های آنها عادی باشد مثلا اگر ما در ارزیابی دوحرکت از اعمال حکومت اصطلاح بی عقلی را به کار ببریم، ممکن است می‌شد به جای آن  گفت بی‌خردی، اما واقعش این است که بار صفت بی‌خردی برای توصیف حرکات حکومت کافی نیست. اسم رسمی آن بی‌عقلی است.

چه چیزی را توصیف میکنیم؟ دو حرکت مرتبط با امنیت ملی که گویا درچارچوب کنش بازدارندگی صورت گرفته و نه گروه‌های نیابتی ایران، بلکه خودش آنها را مرتکب شده است: توقیف نفتکشی که نفت عراق را حمل میکرد، و حمله موشکی به پاکستان. حرکاتی درست به اندازه  تحرکات احمقانه گروههای نیابتی.

حتی اگر فرض کنیم اختلافات ما با بسیاری کشور ها غیرقابل حل باشد، حتی اگر فرض این باشد که رویارویی ما با آن کشور مفروض غیر قابل اجتناب باشد، یک استراتژی سنجیده امنیت ملی اجازه هر اقدامی را به ما نمی‌دهد. مثلا در همین ماجرای دریایی، نفتکشی را به غنیمت گرفته‌ایم که قبلا نفت ایران را می‌برده، آمریکایی‌ها آن را دزدیده و نفتش را مصادره کرده‌اند. حالا ما همان نفتکش را گروگان گرفته‌ایم ، درحالی که نفت عراق را حمل می‌کرده است. این شده انتقام از ایالات متحده!

عقلانی است؟ اگر راهزنی مالالتجاره‌ای را ببرد تقصیر خری است که آنرا بر پشت داشته؟ اگر آن خر روزی بار همسایه را حمل می‌کرد می‌توانیم افسارش را بگیریم و به خانه ببریم که بار این خر در عوض مال‌التجاره ما که یک روز در خورجین داشت؟ غنیمت گرفتن نفت عراق همین حکم را ندارد؟ اگر از نظر سیاسی این انتقام از آمریکاست، چرا عراق شکایت دارد؟

اگر روزی پشت صحنه آشکار شود و مکانیزم تصمیم‌گیری برای عمل روی این کشتی آشکار شود به کدام تشکیلات و بدنه تصمیم گیر روبرو خواهیم بود؟ ندیده میگوئیم حداقلی از تعمق پشت آن نبوده است. قرار نیست وقتی دستتان بسته است تف بیندازید. اگر بیندازید، احتمالا شلوارتان را خیس خواهید کرد.

در واقع فقط اعمال سیاست بازدارندگی از طریق نیروهای نیابتی نیست که جواب نمی‌دهد، این حرکات کلا اشتباه است. استراتژی تهاجمی کنونی حاصل “نظام ادراکی‌‌ جهان” در ذهن حکومتیان ایران و ناشی از ایدئولوژیک کردن سیاست در ایران است که در همه ابعاد ذهن و عمل حکومت را مدیریت می‌کند. قضاوتی که در سال ۵۷ و یکی دوسال بعد از آن در اذهان ما نهادینه شد، ناعادلانه بودن نظمی (روابطی) در جهان بود که ماموریت تغییر آن را به صورتی متوهم به خودمان واگذار کردیم.

نه در عراق (که نخستین اعلامیه اقای خمینی دعوت سران قبایل و ارتش آن به قیام بود) بلکه از ایرلند گرفته تا فیلیپین در صدد به هم زدن وضعیت موجود و به قول غربی‌ها نظم جهانی بودیم. درست مانند اراده خداوند که می‌میراند تا نظم ملکول‌های یک موجود زنده را به هم بزند، به عناصر اولیه تجزیه کند و بعد آن ها را ملات نظم‌حیاتی تازه‌ای کند، می‌خواستیم نظم موجود جهان را به هم بزنیم. پیامبر افزایش آنتروپی جهان شدیم و استراتزی فعلی حاصل همان است: میل به افزایش بی‌نظمی (آنتروپی) جهان.

استراتژی بازدارندگی با استخدام نیروی نیابتی در همه جا، یعنی همین استراتژی امنیت ملی فعلی، حاصل همین گرایش آنتروپیک است. نمود های آن فراوان است و آخرین نمودش همین موشک زدن به پاکستان، بعد از حمله به عراق و سوریه . انگار که یک آدم مست بخواهد با شلیک تفنگ گرگها را متوقف کند: دورخودش بچرخد و شلیک کند.

برای همین میگوئیم آمیخته به دیوانگی است. تحمل می‌شود و باریکلا میگیرد، چون برهمان بن‌مایه افزایش بی‌نظمی استوار است. ژنتیک انقلاب اسلامی و حکومت برآمده و سپس معوج و علیل و گمراه آن با همین دی‌ان‌ای  آشفته و سرطانی متمایل به آنتروپی نظامی شکل گرفته است. اگر جز این بود حمله‌ای به بلوچستان پاکستان نمیشد(این دوتا روزدیم ،این‌وری را هم بزن دستخوش).

از تصیم‌سازی که نشان از نظامیگری مخبط دارد تا زمان انجام ، نوع انجام ، توجیه انجام ، توضیح انجام و ده‌ها جزء دیگر نشان از سلطه آن بی‌نظمی مورد آرزو، برخود سیستم به جای صدور آن به جهان است. آن شکل از بی‌نظمی که وزیر خارجه هیچوقت نمی‌داند کشورش نیم ساعت بعد از ملاقاتش با وزیر امور خارجه همسایه به خاک او موشک خواهد زد و یا فلان نظامی کدام رئیس‌جمهور را کی و چرا به کشور آورده است!

پایانش نیست، ولی با همین دو حرکت میتوان گفت مات می‌شویم. از بین می‌رویم. چگونگی پایان کار این سیستم که عقل و مشروعیت را با هم از دست داده مهم نیست؛ مدعی سردار مخبط گم‌شده در تاریخ‌مان زیاد داشته‌ایم، اما این نمونه‌های واپسین کشور را هم همراه خودشان غرق می‌کنند.

بازی باخته را تا جایی ادامه خواهند داد که چه در درگیری داخلی یکدیگر را حذف کنند و چه کشور را در معرض سونامی‌های بیرونی قرار دهند، ایران به عنوان یک کلیت ارضی و ملی برخاکستر خود خواهد نشست.