ندا سانیج، روزنامهنگار / بیبیسی :رئیس یکی از مخوفترین زندانها در دوران اعدامهای جمعی ۱۳۶۷، از نقش مقامهای ارشد جمهوری اسلامی ایران در آن اعدامها پرده برداشته و گفته علی خامنهای به دنبال اعدامهای بیشتر است. حسین مرتضوی زنجانی به بیبیسی میگوید نه به دنبال شهرت است، نه پاک کردن نامش، بلکه میخواهد حرفهایش جایی با صدای خودش ثبت شود، «چون اگر بمیرد» این فرصت از دست خواهد رفت.
رئیس زندانهای اوین و گوهردشت در دهه شصت، همچنین در اتفاقی کمسابقه در یک جلسه اینترنتی مقابل زندانیان سابق «اعتراف» کرد، به سوالهای آنها پاسخ داد و گفت حق دارند خشمگین باشند: «نام حسین مرتضوی را حتی اگر بخواهم با آب زمزم هم پاک کنم، پاک نخواهد شد. ما این مسئولیت را داشتیم و زندانیان را نگه داشتیم؛ هرچند در اجرای حکم آنها دخیل نبودیم. من غلط کردم، باید آنجا را ترک میکردم اما تا دقیقه ۹۰ آنجا بودم.»
او اولین مقام جمهوری اسلامی ایران نیست که اعدامهای جمعی در دهه اول انقلاب را تایید میکند؛ اما برخلاف آنها، به محاکمههای ناعادلانه و چند دقیقهای و اعدامهای «سلیقهای» مفتخر نیست: «بخش اعظم زندانیان به صورت فلهای دستگیر شدند و خیلی افراد بیگناه کشته شدند. صریح میگویم، بیگناه کشته شدند.»
رئیس اسبق اوین از کامیونهای حمل اجساد و اعدام بیقاعده زندانیان و اظهارات پدری درباره تجاوز به دخترش قبل از اعدام سخن گفت و از نقشش در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران ابراز ندامت کرد. اظهاراتی که ابتدا بسیاری را شوکه و سپس با این سوال مواجه کرد که چرا او اکنون بعد از ۳۵ سال چنین حرفهایی میزند.
حسین مرتضوی زنجانی از ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵ رئیس زندان گوهردشت و از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ رئیس زندان اوین بوده است. اما تاکید میکند که نقشی در اعدامها نداشته و حتی اجازه نداشته وارد سالن اعدام شود. منتقدان چنین چیزی را باور نمیکنند و معتقدند به عنوان رییس یک زندان، همه واقعیات را نگفته، به دنبال «تطهیر» نظام است یا میخواهد به نفع جمهوری اسلامی «روایتسازی» کند.
او ناراحت است که در مطالب اینترنتی «جلادِ خمینی» نامیده شود و به این موضوع حساس است.
«من سیلیخورده شخص رهبر هستم»
حسین مرتضوی زنجانی از جمعه ۵ خرداد ۱۴۰۲ چند روز پیاپی در اتاقی در شبکه اجتماعی کلابهاوس حاضر شد و به سوالها پاسخ داد.
او گفت داخل ایران زندگی میکند و بارها «برادران امام زمان» [ماموران اطلاعاتی] او را احضار و بازجویی کردهاند. اما تاکید کرد که «هرگز حاضر نیست از مساله اعدامها عبور» کند و به آنها گفته یا «ببرند و خلاصش کنند یا با او کاری نداشته باشند».
حسین مرتضوی زنجانی میدانست با انتقادهای تند زندانیان سابق مواجه میشود که چرا تا الان سکوت کرده بوده است: «ممکن است خیلی از صحبتهای من کهنه شده و به درد نخورد. اما جمهوری اسلامی حاضر نیست این حرفها گفته شود. و به طور قطع هرچه از دستش برآید انجام خواهد داد. ما که در اوایل انقلاب در شکلگیری حکومت دست داشتیم باید اعتراف کنیم، نه توبه. توبه دردی دوا نمیکند. من امروز شرمندهام و به سبک ژاپنیها که در جمع حاضر میشوند، اعلان شرمندگی میکنم. من امروز شرمندهام که دارم حرف میزنم. چه توبهای بکنم؟ بچهها را کشتهاند. خانوادهها را عزادار کردهاند.»
یکی از مخاطبان از آقای مرتضوی پرسید «حاضر است به علی خامنهای نامه بنویسد؟» آقای مرتضوی پاسخ داد: «خامنهای نمیفهمد دارد چه میکند و کشتن برایش مثل آب خوردن است و حاضر نیست از حرفش برگردد و کوتاه بیاید. او زیر بار رفراندوم نرفت…. اعدامها را هم جدیتر خواهد کرد و حاضر نیست از الف به ب برگردد. ما همه سیلی خورده نه حکومت، بلکه شخص رهبر هستیم.»
با این حال او گفت به نام رییس [سابق] زندان اوین حاضر است نامهای به آقای خامنهای نامه بنویسد و درخواست کند اعدامها متوقف شود.
چه چیزهایی گفت؟
صحبتهای حسین مرتضوی زنجانی در چهار روز پیاپی در کلابهاوس بیش از ۲۰ ساعت بود.
* نقش ابراهیم رئیسی چه بود؟ حسین مرتضوی از «هیات مرگ» نام برد اما گفت از طریق ابراهیم رئیسی از موضوع اعدامها باخبر شده است: «ابراهیم رئیسی با من ارتباط خوب و قویای داشت و معاون دادستان بود. ایشان که به دفتر من آمده بودند، گفتند ما امروز رفتیم و حکمی را برای مجموعه اعدام زندانیان از امام گرفتیم. من تا آن لحظه نمیدانستم.»
* آیا نامه اعدام زندانیان را روحالله خمینی نوشت یا احمد خمینی؟ در پاسخ به این سوال گفت واقعیت را نمیداند اما اعدامها نمیتوانسته خلاف نظر آقای خمینی باشد: «تنها راه خلاصی جمهوری اسلامی این بود که تا زمانی که خمینی از دنیا نرفته این مساله زندانیان را به نام خمینی تمام کنند. حالا این حکم را ایشان نوشت یا سید احمد نوشت من نمیدانم. اطلاعات دقیق ندارم. ولی حتما نظر ایشان بوده که اگر نبود من از جمهوری اسلامی برنمیگشتم.»
* آیا تلاش کرد مانع اعدامها شود و نزد آیتالله منتظری رفت؟ حسین مرتضوی زنجانی ادعا میکند یکی از افرادی است که اعدامها را به آیتالله حسینعلی منتظری اطلاع داده است: «آیتالله منتظری جلسه گذاشتند و مسئول زندانها را خواستند که من رفتم پیش ایشان. دنبال بهانهای بودم مطلب را به او اطلاع بدهم. یکی از کانالها که مطلب را [برای آقای منتظری] باز کرد، بنده بودم که رفتم پیش آیتالله منتظری. موقع خداحافظی به آیتالله منتظری عرض کردم ‘من حرف دارم با شما’. گفت ‘همینجا بگو’. گفتم ‘نمیتوانم اینجا حرف بزنم، شنود دارد’. من در گوش ایشان گفتم که ‘حاج آقا تصمیم گرفتند که بچهها را اعدام بکنند’. گفت ‘یعنی چی؟’ گفتم ‘از امام خمینی حکم گرفتند و هیاتی تشکیل شده که قرار است بیایند اوین’.» احمد منتظری، فرزند آیتالله منتظری در تماسی تلفنی میگوید اگر چنین موردی درست بود، آیتالله منتظری در کتاب خاطراتش به او اشاره میکرد، همانطور که نام محمدحسین احمدی شاهرودی، حاکم شرع اهواز، به عنوان کسی آمده که اعدامها را اطلاع داده است. با این حال آقای منتظری به طور قطعی این احتمال را رد نمیکند. او میگوید درصدی احتمال دارد فردی به صورت محرمانه موضوعی را به آیتالله منتظری گفته و نامش محفوظ مانده باشد. به گفته آقای منتظری دفتر پدرش از لحاظ پذیرش مهمان بسیار باز بود و احتمال دارد افرادی آمده و رفته باشند که اعضای دیگر دفتر از آن باخبر نشده باشند.
* چند نفر اعدام شدند؟ حسین مرتضوی گفت طبق اطلاعاتی که دارد پنج هزار کشته نمیتواند در زندان اوین اتفاق افتاده باشد اما رد نکرد که در سراسر کشور ممکن است اعدامها بسیار گسترده بوده باشد. او گفت فهرست تمام افرادی را که وارد اوین شدند و آنجا را ترک کردند، داشته است که میتوانسته حاوی اطلاعات ارزشمندی باشد اما از آن کپی ندارد.
* آیا زندانیان با بیرون در ارتباط بودند؟ در پاسخ او گفت زندانیان آماده میشدند که بیرون بروند و فعالیت علیه جمهوری اسلامی را آغاز کنند، اما نسبت دادن آتشسوزی عمدی و درگیری داخل زندان به زندانیان «واقعیت ندارد». این در حالی است که بعضی از مقامهای قضایی از جمله حسینعلی نیری، قاضی شرع وقت، ادعا کردهاند زندانیان مشغول توطئه و شلوغ کردن فضای زندان بودند.
* نمایندگان مجلس و دولت وقت از اعدامها خبر داشتند؟ گفت نمیداند اما آن موقع «موضوع کاملا «سکرت [محرمانه]» بود.» در بخش دیگری او تاکید کرد میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت، از اعدامها خبر نداشته است. آقای مرتضوی از مدافعان میرحسین موسوی و از مسئولان ستاد انتخاباتی او در انتخابات ۱۳۸۸ بوده است.
* آیا کامیون یخچالدار دیدید؟ او گفت استفاده از کامیونهای حمل اجساد را دیده و این موضوع «کاملا درست» است اما کامیون یخچالدار ندیده است. اینطور روایت کرد که در اتاقش در زندان اوین نشسته بوده و عدهای از صدا و سیما که قبلا با او آشنا بودند، آمدهاند و او را با خود بردهاند که ببینند چه خبر است. به روایت خودش، آنجا در کامیون را باز کردهاند و تعداد «زیادی» جسد در کامیون دیدهاند که روی هم افتاده است. از در پشتی ساختمان سعی داشته کارمندان صدا و سیما را وارد سالن گرفتن وصیتنامه و اعدامها بکند که به او گفتهاند نمیشود وارد شوید: «فقط من را راه دادند و آنها را راه ندادند. در اولین اتاق که وارد شدم دیدم حدود شش هفت نفر از طناب آویزان بودند. از آنجا رد شدم در اتاقی دیگر همه را آورده بودند وصیتنامه مینوشتند. یک دختر خانمی جلوی من را گرفت و گفت ‘آقای مرتضوی من جزو توابین هستم اما میخواهند من را اعدام کنند’.» او میگوید به آن دختر گفته بنشیند که برود پیگیری کند چرا توابین را اعدام میکنند. اما روایت میکند که وقتی برگشته شخص تواب را اعدام کرده بودند و یکی دیگر را جای او نشانده بودند که او را فریب بدهند: «هنگام بیرون رفتن از سالن یکی از کردها جلوی من را گرفت و گفت ‘چون کرد هستم دارند من را میکشند’ و گفتم ‘کارهای نیستم’.»
* امضای حسین مرتضوی پای اعدامها نیست؟ در پاسخ به این سوال که برای اجرا شدن حکم اعدام امضای رییس زندان لازم است، گفت: «زندان اوین با زندانهای جاهای دیگر فرق میکرد. اینطور نبود که در اوین حتما رییس زندان لیستی را امضا کند. من در اوین یک امضا هم پای حکم اعدام ندارم. یعنی اعدام یک نفر را هم امضا نکردهام. نه اینکه آوردند، من نکردم؛ بلکه به گونهای بود که برای اعدام لیستی پیش من نمیآوردند. دادسرا لیست را تعیین میکرد و اعدام و زمان و حتی محل آن را مشخص میکرد که در مجموعه ما نبود. در سمت دادسرای اوین بود.»
«سفیدشویی» یا «روایتسازی»؟
حسین مرتضوی زنجانی در دوره خفقان دهه شصت مسئول دو زندان مهم ایران بوده است. اما پاسخش به بسیاری از سوالها درباره محل دفن اعدامشدگان، تعداد آنها، افرادی که نقش داشتند، افرادی که شکنجه میکردند و بسیاری جزئیات دیگر، پاسخی مبهم و نامشخص است. آیا تمام جزئیات را به یاد نمیآورد یا نمیخواهد بگوید؟
شمار زیادی با دیده تردید به این سخنان نگاه کردهاند؛ اینکه او دارد برای جمهوری اسلامی روایتسازی میکند تا واقعیات را تحریف کند. یا «سفیدشویی» میکند تا اعدامها را طور دیگری جلوه دهد، یا مجری پروژه یک جریان سیاسی داخل ایران است.
در پاسخ به این اتهامها حسین مرتضوی گفته است «مخاطب عاقل که جمهوری اسلامی را بشناسد» حق دارد که فکر کند او دارد روایتسازی میکند. اما تاکید کرد تا زمان ریاستش در زندان اوین «وفادار به جمهوری اسلامی» بوده و بعد از اعدامها از جمهوری اسلامی بریده است.
ایرج مصداقی و تقی رحمانی، از زندانیان دهه ۶۰، هر دو در مصاحبه تلفنی گفتند حسین مرتضوی زنجانی تمام واقعیت را نمیگوید و آنچه گفته نکات تازهای نیست.
ایرج مصداقی که درباره اعدامها تحقیقات وسیعی کرده، میگوید اولین بار عکس حسین مرتضوی زنجانی را در دوره انتخابات ۱۳۸۸ در حال تبلیغ برای میرحسین موسوی، خودش منتشر کرده است و «او را بهخوبی میشناسد».
آقای مصداقی اعتقاد دارد حسین مرتضوی قصد دارد «اول خودش را سفیدشویی کند و دوم با عادیسازی جنایت موضوع دادگاه حمید نوری را به سمت دیگری ببرد و منحرف کند».
جلسات تجدید نظر دادگاه حمید نوری، دادیار زندان گوهردشت در سال ۱۳۶۷ که به حبس ابد محکوم شده، هنوز در سوئد در حال برگزاری است. فعالان حقوق بشر نگران هستند سوئد هم مانند بلژیک، این زندانی امنیتی را به ایران تحویل بدهد.
درباره نقش حسین مرتضوی زنجانی در زندان گوهردشت و سپس اوین، ایرج مصداقی مثالهایی از بازجویی زندانیان توسط حسین مرتضوی تعریف میکند و «لگدی» که به امیرعباس انتظام زده است: «بعد از کشتارها در اوین لباس پوستپلنگی پوشیده بود دو دستش را به در زده بود به عباس امیرانتظام گفت ‘تو دادگاهی نشدی؟ تو زندهای؟’ امیر انتظام گفت ‘اونی که باید دادگاهی بشه تو هستی و رییسهات’. و مرتضوی هم یک لگد انداخت به سمت امیرانتظام.»
تقی رحمانی، فعال سیاسی و زندانی زندان اوین در دوره ریاست حسین مرتضوی، میگوید او بعد از «میثم» (داود بیات) رئیس زندان اوین شد و دوران ریاستش سختتر از دوره قبلی بود.
به گفته آقای رحمانی «او راست نمیگوید و پراکنده حرف میزند. شاید در اعدامها کارهای نبود اما رفتارش با زندانیان مخصوصا دوبار بازداشتیها بد بود و زندانبانان دوره او وحشتناک کتک میزدند.»
به گفته این فعال سیاسی، رئیس زندان عملا آلت دست سیستم قضایی و دادستان بود: «آقای مرتضوی در این سیستم بزرگ شده و حالا پشیمان است. اما ایشان نمیتواند یا نمیخواهد شفاف حرف بزند.»
«شما دچار عذاب وجدان هستید»
در طول جلسات کلابهاوس شمار زیادی از زندانیان سابق هم دست بلند کرده و سوال کردند. از جمله سیامک نادری از شاهدان دادگاه حمید نوری که اظهارات آقای مرتضوی را رد کرد و گفت او تمام واقعیت را نمیگوید.
آقای نادری درباره شکنجهها در زندان گوهردشت چند مثال زد. او گفت زمانی که در زندان گوهردشت بوده، شکنجه شده و شاهد شکنجه بسیاری از زندانیان دیگر بوده است. مثلا شاهد بوده یکی از دختران در گوهردشت مورد تجاوز قرار گرفته است. همچنین یکی از مادران زیر بازجویی و شکنجه شیر نداشته به نوزادش بدهد و در نهایت هم فرزندش از او گرفته و خودش اعدام شده است.
سیامک نادری از حسین مرتضوی زنجانی خواست اگر میخواهد کمکی به شرایط فعلی بکند، تمام واقعیت زندانها را بگوید.
منصور سلیمانی، زندانی سابق، هم خطاب به حسین مرتضوی گفت: «شما دچار یک عذاب وجدان هستید اما واقعیت را نمیگویید. من خودم شاهد بودم پسر ۱۶ ساله را به خاطر نوشتن چند شعار در پارک شهر اعدام کردید. درباره حمید نوری هم گفتید هیچ کاره بوده و فقط افراد را برای اعدام میبرده؛ اما هیچ کدام اینها با حرفهای شاهدان در دادگاه او مطابقت ندارد.»
صحبتهای رئیس سابق اوین کمکی میکند؟
رئیس زندان اوین در دوره حساس اعدامهای ۱۳۶۷ تنها مقام جمهوری اسلامی است که بعد از حسینعلی منتظری، از اعدامهای گروهی انتقاد میکند. او خودش در جریان اعدامها بوده و اظهارات ندامتآمیزش میتواند نقطه عطفی در تاریخ سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران و شروعی برای سایر مقامهای مسئول در پذیرش اشتباهاتشان باشد.
بسیاری از مقامهای بالاتر از حسین مرتضوی زنجانی بودهاند که تا کنون سکوت کردهاند. میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت نزدیک به رهبر انقلاب یکی از کسانی است که به این دلیل از او انتقاد میشود.
اما فعالان حقوق بشر شرایطی را برای «عدالت انتقالی» لازم میدانند که باید رعایت شود. آنان اطلاعات تکراری که قبلا مطرح شده و گفتن ناقص وقایع را کمکی به دادخواهی نمیدانند.
فرج سرکوهی، نویسنده و منتقد سیاسی، در جلسهای در کلابهاوس در نقد اقدام حسین مرتضوی زنجانی، گفت: «یکی از مولفههای عدالت انتقالی این است که پیچ و مهرههای دستگاه جنایت اگر پشیمان هستند، تمام حقیقت را بگویند نه اینکه ‘من نبودم، در اتاقم بسته بود خبر نداشتم.’ این شوخی است که رییس زندان از جریانات زندان اطلاع نداشته باشد. چرا شما [حسین مرتضوی] برای ریاست انتخاب شدید و چرا رفتید؟ چه روابطی وجود داشت؟»
«عدالت انتقالی» مجموعهای از ساز و کارها در جوامعی است که میخواهند با بررسی نقض حقوق شهروندان کاری کنند تا در آینده نظامی پاسخگو و متعهد به اجرای عدالت داشته باشند.
بر اساس این تفکر که فرج سرکوهی توصیف میکند، عدالت انتقالی این است که شاهدان روایت کنند و متخصصان آن را با دقت بررسی کنند، دادگاه تشکیل شود و متهم با متخصصان روبهرو باشد:
«من خوشحال میشوم یکی بیاید بگویم ما جنایت کردیم. اما اطلاعاتی که این آقا میگوید یک هزارم چیزهایی نیست که قربانیان گفتهاند.»
او تاکید کرد که بحث اعدام و انتقام و غیره مطرح نیست اما عدالت انتقالی شرایطی دارد که با این شیوه اعلام موضع «لوث و مسخره» میشود: «مگر میشود ایشان محل دفن را نداند و همکارانش را نشناسد چه کسانی بودهاند؟ این عادیسازی جنایت و جنایتکار است.»
فرج سرکوهی که نگران عادیسازی جنایت است، فسادهای کلان در جمهوری اسلامی را مثال میزند که عادیسازی شد و دیگر قبحی برای شخص فاسد وجود ندارد.
او همچنین از پیشقدم شدن حسین مرتضوی زنجانی برای کمپین علیه اعدام و امضای نامه انتقاد کرد و گفت «قرار نیست رهبر اساس بیاید بگوید من پشیمانم و حالا رهبری فلان گروه را به عهده بگیرد. جامعه ما نیازمند این است که یک قاتل از مقتولان دفاع کند و جامعه ذوق کند؟»
در یکی از اتاقها، خاطره معینی، خواهر هبتالله معینی که صدایش از شدت احساسات میلرزید، از آقای مرتضوی خواست به روشن شدن حقایق کمک کند: «شما برایتان راحت است که تعریف کنید اینها نشسته بودند کنار دیوار وصیت مینوشتند. آقای مرتضوی ما تشنه شنیدن این حقایق هستیم. من میخواهم بدانم برادرم [با گریه] در آخرین لحظات چه وصیتی داشته. این کمترین حق فرزندان اینهاست بدانند کجا خاک شدهاند.»
خاطره معینی بعد از ۳۵ سال به دنبال سند و مدرکی بود که نشان بدهد برادر و دو شوهر خواهر و مجموعا ۱۲ نفر از عزیزانش کجا خاک شدهاند و وصیتشان چه بوده است.
حسین مرتضوی زنجانی برای خانوادههای قربانیان پاسخ روشنگری نداشت.
«واقعیت را میگویید؟»
حسین مرتضوی زنجانی میگوید از زمان اعدامها از جمهوری اسلامی بریده است. اما بعدا در انتخابات مجلس ششم نامزد و صلاحیتش تایید شد. به گفته ایرج مصداقی او در انتخابات مجلس هفتم هم شرکت کرد و ابتدا رد صلاحیت و سپس با حکم رهبر تایید شد. در هیچ کدام از انتخاباتهای مجلس از حوزه زنجان رای نیاورد.
بعد از پایان ریاست زندان اوین به دلیل نزدیکی با محمدعلی زم به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی رفت و در انتقاد از بازداشت پسرش روحالله زم، و سپس اعدام او مطالبی نوشت. ویدئویی از روحالله زم منتشر کرده که در آن میگوید «بهتر است آدم با شرافت بمیرد.»
او عکس اعدامشدگان جنبش زن زندگی آزادی را در اینستاگرامش منتشر کرده است. حدود دو سال و نیم پیش، اولین پست اینستاگرام او سخنان آیتالله منتظری درباره انتقاد از شیوه اداره نظام جمهوری اسلامی است. و بارها مطالبی در نقد جمهوری اسلامی منتشر کرده است. از جمله در چهلم مرگ مهسا امینی هم در اینستاگرامش در ویدئویی گفته رژیم هرچه توان دارد برای شکنجه و کشتار به کار میگیرد.
در مصاحبه تلفنی در پاسخ به این انتقاد که «آیا تمام واقعیات را نمیگویید؟» گفت: «واقعیات چیست که نمیگویم؟ خانم شما الان که زنگ زدید هر چه میخواهید بپرسید. من چطور بدانم چه کسانی اعدام میکردند وقتی در اتاق اعدام نبودم؟ اگر بگویم چه کسانی بودند، لابد در جمع آنها و یکی از اجرا کنندگان بودم.»
در آستانه ۷۰ سالگی میداند فرصت زیادی برای افشای حقایق ندارد: «من نه دنبال چهره شدن هستم، نه مهره شدن نه تطهیر کردن خودم. از روز اول گفتم من خودم را تبرئه نمیکنم. گفتم بیایید ببینیم چه کار باید بکنیم. محاکمه کنیم یا چه. چون اگر حسین مرتضوی بمیرد، دیگر نیست و مرتضوی تکرار نمیشود. باید با صدای خودش اینها را بگوید.» حسین مرتضوی زنجانی فکر میکند بخشی از نظام ممکن است به حرف او گوش کنند: «تمام هم و غم من این است که بگویم اعدام بس است.»
زندانبان و مجری برنامههای مخفی جمهوری اسلامی ایران در اعدامهای جمعی ۱۳۶۷ حالا بعد از سه دهه به کمپین «نه به اعدام» پیوسته است. در حالی که بسیاری دیگر از اعضای این کمپین تمایلی ندارند از عضو جدید استقبال کنند.