سرمقاله نشریه پیام جبهه ملی ایران شماره ۲۰۸ مورخ سوم اردیبهشت ۱۴۰۰؛
قرارداد حکومت با چین با منافع ملی ایران در تضاد است

انقلاب چین، پس از سالها افت و خیز، در سال ۱۹۴۹ به پیروزی رسید و مائوتسه تونگ، رهبر بلامنازع انقلاب، در میدان «تیان آن من» پکن اعلامیه تشکیل جمهوری خلق چین را قرائت کرد و بر مسند ریاست جمهوری خلق چین تکیه زد. حدود یک دهه پس از پیروزی انقلاب چین، دوران قحطی ۴ ساله در چین که به مرگ سی و هشت میلیون نفر در اثر گرسنگی منتهی گردید پدید آمد.
در سال ۱۳۴۰ خورشیدی مقارن با سال ۱۹۶۱، هنوز آن قحطی هولناک در چین خاتمه نیافته بود که در کمیسیون تعلیمات جبهه ملی ایران، تحلیلی در مورد چین و آینده آن توسط صاحب نظران و متفکرینی که در کمیسیون حضور داشتند، برای کادرهای گویندگی و تشکیلاتی ارائه گردید با این مضمون که این انبوه مردم گرسنه و ستم کشیده چین، برای رفع گرسنگی و فقر و بیکاری و محدودیت و کمبود فضای زندگی، دیر یا زود به کشورهای مجاور خود یا حتی کشورهای دور تر دست اندازی کرده و به آن سرزمینها سرازیر خواهند شد.
از آن پیشبینی در جبهه ملی ایران شش دهه سپری گردیده و اکنون، شصت سال پس از آن تحلیل خردمندانه، واقعیاتی پر رنگ از آن ارزیابی، تحقق یافته و به منصه ظهور رسیده است. البته امروز چین از طریق سیاستورزی درست و منطقی سرمایهای قابل توجه کسب کرده و از طریق سرمایهگذاری و با نفوذ اقتصادی و سیاسی و رسانهای کنترل جهان را بعد از آمریکا در دست گرفته است. و حالا حضور سنگینی از اتباع چین در کشورهای همسایه ی آن و در کشورهای دور دست به چشم میخورد.
بیست و پنج درصد از شهروندان مالزی مهاجران چینی بوده و چینی تبارند. در اندونزی ۱۳ میلیون نفر چینی زندگی میکنند که ۹۰ در صد از فعالیتهای چرخه اقتصادی اندونزی را در اختیار دارند. در تایلند ۱۴ میلیون نفر چینی حضور دارند. هفتاد در صد از مردم سنگاپور چینی الاصل هستند و ۸۰ در صد از شرکتهای فعال در سنگاپور از آن چینیهاست. و «لی کوان یو» پدر توسعه سنگاپور فردی چینی است. در فیلیپین ۳ میلیون چینی حضور فعال دارند و حتی پدر «دوترته» رئیس جمهور این کشور از چین آمده است. در ویتنام، لائوس، کامبوج و میانمار سر ریز جمعیت چین به وضوح قابل مشاهده است. در تمام این کشورها نبض اقتصاد در دست چین است.
در کشورهای دورتر، در تمام کشورهای اروپایی، در آمریکا و در کانادا چینیان اقلیتهای قابل توجهی را تشکیل میدهند. فقط در آمریکا حدود ۳ میلیون، در کانادا ۱٫۴ میلیون و در استرالیا نیم میلیون نفر چینی زندگی میکنند که اکثرا هم در موقعیتهای اقتصادی ممتازی قرار دارند. در بسیاری از کشورهای آفریقایی، چین در حال سرمایه گذاری در زمینههای گوناگون است و بیش از یک میلیون چینی در شهرکهای ویژه خود در آفریقا زندگی میکنند. در برخی کشورها مانند سریلانکا و پاکستان، چین بنادری با منظورهای استراتژیک و نظامی ساخته است. این مقدمه برای نشان دادن این واقعیت است که چین در حال برقراری هژمونی اقتصادی و نظامی و سیاسی و اعزام نیروی انسانی، نه تنها به کشورهای آسیائی و هم جوارش، بلکه به کل جهان میباشد.
نگاهی به تحرکات چین به روشنی نشان میدهد که این تهاجم خزندهاش به منظور سود جوییهای کلان و سعی در استثمار کشورها صورت میگیرد. و میتوان گفت که چین به تدریج، جای استعمار غربی را گرفته و به میراث خوار استعمارگران قرون گذشته تبدیل شده است. با این نمای کلی که از تحرکات چین میتوان دید، حالا شاهد آنیم که چین به منظور دست رسی گسترده تر به بازارهای خاور میانه و آفریقا و اروپا به فکر احیای جاده ابریشم و مسیر قدیمی آن یعنی خاک ایران افتاده است.
به قرار داد ۲۵ ساله چین با حکومت جمهوری اسلامی که با نیرنگ و ترفندی فضاحتبار، میکوشند تا نام قرارداد، بر آن نگذارند، باید در راستای همین اهداف استراتژیک چین نگریست. یک طرف قرار داد، قدرت نو ظهور چین با اهدافی بلندپروازانه که برای رسیدن به جایگاه اولین قدرت جهانی خیز برداشته است، و طرف دیگر حکومت جمهوری اسلامی که به علت کجرویهای سیاسی و اقتصادی و عمل کردهای ناصحیح و واپسگرایانه، خود را در انزوا و افلاس قرار داده و برای رهایی از تنگناها، هیچ طرف معامله و شریک اقتصادی در این جهان، جز روسیه و چین برای خود نمییابد. و از روی ناچاری به همه تحمیلات و شرایط خفت بار چین تن داده است.
متن و جزئیات قرارداد که توسط وزرای خارجه چین و جمهوری اسلامی امضاء گردید، هنوز به طور رسمی اعلام نشده و به گفته سخنگوی دولت جمهوری اسلامی، طرف چینی اجازه ی افشای آن را نداده است، اما بر اساس آنچه که جسته و گریخته در برخی از نشریات و وسایل ارتباط جمعی منتشر شده، مبلغ چهار صد میلیارد دلار سرمایه گذاری از طرف چین در ایران صورت میگیرد. دویست و هشتاد میلیارد دلار از این سرمایه گذاری در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و صد و بیست میلیارد دلار در زیر ساختهای حمل و نقل جادهای و ریلی صورت خواهد گرفت. مدت قرارداد ۲۵ سال است که به معنی در گیر کردن نسلهای بعدی کشور در این قرار داد نا صواب میباشد، ولی سرمایه گذاری در ۵ سال اول انجام خواهد شد.
در این مدت ۲۵ سال ایران متعهد است، نفت و گاز مورد نیاز چین را تامین نماید. همچنین ایران باید این نفت و گاز را با رعایت تخفیفی که تا حدود ۳۲ در صد قیمت بازار نفت ذکر شده، در اختیار چین بگذارد و بهای آن را هم دو سال پس از تحویل نفت و گاز و با پول رایج در چین یعنی «یوان» دریافت نماید که این خود تبعاتی زیان بار برای ایران خواهد داشت. در مدت قرار داد اگر شرکت و کشور دیگری، پیشنهاد سرمایه گذاری در ایران را بنماید، ایران بدون موافقت چین حق قبول هیچ پیشنهادی را ندارد و حق تقدم قبول پیشنهادات با چین خواهد بود.
قرارداد سرمایهگذاری چین با حکومت جمهوری اسلامی با مسائل نظامی و امنیتی و مانور مشترک و استفاده چین از بنادر و جزایر و پایگاهها همراه است. که برای این مخلوط شدن قرارداد اقتصادی با مسائل امنیتی و نظامی جز تسلیم شدن به هژمونی و مطامع چین، هیچ دلیل دیگری نمیتوان یافت. آمدن پرسنل چینی برای اجرای تمام این پروژهها و حتی آمدن نیروهای امنیتی چین بسیار سئوال بر انگیز است.
با توجه به تمامی این جهات، قرار داد حکومت جمهوری اسلامی با جمهوری خلق چین در این شرایط انزوا و استیصال این حکومت جز پای مال کردن منافع ملی ایران و در خطر قرار دادن حاکمیت و کیان ملی ایران نتیجهای به بار نخواهد آورد. با این که جلب سرمایه گذاری خارجی برای تقویت توان اقتصادی ایران قطعا امری مفید و ضروری میباشد، اما این قرارداد با چین از این ضرورت فاصلهای بسیار دارد.
منافع و مصالح ملی ایران اقتضاء میکند که تا میهن ما از حالت انزوا و تحریمهای بین المللی خارج نشده و در شرایط عادی قرار نگرفته و امکان انتخاب و گزینش سرمایه گذاران خارجی از تمام جهان را پیدا نکرده، از انجام هر قراردادی از این دست که مالامال از اهداف استعمار گونه و چپاول گرانه است، اجتناب گردد. ملت بزرگ ایران هرگز زیر بار قرارداد متضاد با منافع ملی خود نخواهد رفت.