صدیق حسینزاده روزنامهنگار؛
جمعه غمانگیز بلوچستان

روزنامه شهروند: خبر آنقدر تلخ و غمانگیز بود که آسمان همیشه صبور بلوچستان هم تاب نیاورد و فریاد کشید و دردمندانه باریدن گرفت، خبر این بود که موسیقی بلوچستان در سپهر کمستاره خود یکی دیگر از استادان خودش را از دست داد. پهلوان رسولبخش زنگشاهی، نوازنده بنام قیچک یا سُرُود بلوچی و یکی از معدود بازماندگان موسیقی محلی و فولکلور بلوچستان پس از سالها مبارزه با بیماری برای همیشه چشم از جهان فرو بست.
پهلوان در طول هشت دهه زندگی در کنار دیگر استادان موسیقی و ساز و آواز بلوچستان چون ملاکمالان هوت، غلامرسول دینارزهی، ماشاالله بامری، علیمحمد بلوچ و… که یکی پس از دیگری رخت سفر بستهاند و از این سرزمین به دیار ابدی کوچ کردهاند، در رویاها و باورهای مردمان این سامان شریک بوده و به حکایت و روایات گذشته با اصالت آنان زندگانی بخشیده است.
همچنین رسولبخش زنگشاهی را تنها به واسطه اجرا و برگزاری کنسرت در کشورهای مختلف و کسب عناوین دکتری افتخاری از انگلستان و فرانسه یا حتی کسب مدرک درجه یک هنری از وزارت ارشاد نباید شناخت، او آسان به مقام پهلوانی نرسیده بود، به پهلوانی رسیدن زنگشاهی در همزیستی و همراهی با لحظات تلخ و شیرین مردمانش و با به رقص درآوردن هنرمندانه سُرُود بود که همگان را با هنرمندی خود به وجد میآورد و در جای خود میخکوب میکرد.
اما غمانگیز آنجاست که کوچ این استادان تنها از میان رفتن یک انسان نیست و باید آن را از میان رفتن گنج یا میراثی گرانبها معنا کرد که هنرمندان بزرگی از این نسل با دل و جان و با دشواری و مشقت تا بدینجا به سلامت رساندهاند، ولی افسوس و صد افسوس که با بیپروایی و بیمبالاتی نسل ما بخش زیادی از آن دارد از دست میرود.
به هر حال ما امروز یا فردا ناگزیر به یافتن پاسخ برای این سوال هستیم که حفظ یا ماندگاری آثار این هنرمندان بزرگ چطور یا توسط چه کسانی ممکن است؟
باید گفت همانطور که تا به امروز موسیقی بلوچستان بهره چندانی از حمایتهای دولتی نداشته است، در آینده هم برای ماندگاری و ترویج این هنر نباید منتظر ماند، چراکه چیزی که از مسئولان حوزه بیشتر به چشم میآید، انبوهی از سازههای اداری با حضور تنی چند حقوقبگیر و افراد غیرمتخصص است که هیچ توجیه و دلیل منطقی هم برای به وجود آمدن آن نمیتوان یافت، شاید اگر این سرمایه و اداره امور بیواسطه و بهطور مستقیم در قالب انجمنها یا گروههایی به خود هنرمندان واگذار میشد، به نتیجه بهتری از آنچه امروز در آن قرار داریم، میرسیدیم.
ناکارآمدی سیاستها یا ناکافی بودن امکانات و بودجه دولتی تنها یک طرف قضیه مهجور و مستمند ماندن موسیقی و موسیقیدانان بلوچ است و طرف دیگر داستان پدید آمدن گروههایی است که تحت لوای حفظ سنتها و با تعصب بسیار راه را بر توسعه و ترویج فرهنگ و هنر بستهاند. داستان موسیقیدانان بلوچ، داستان مبارزه با دستان خالی است که در بخش زیادی از جامعه خودشان به دلیل نگاه غیرحرفهای اتفاقا نهتنها قدر نمیبینند و بر صدر نمینشینند، بلکه مورد توهین و تمسخر هم قرار میگیرند.
منتها علیرغم همه آنچه گفته شد و با وجود همه نگرانیها برای آینده موسیقی بلوچستان، نکته امید آنجاست که جوانانی هنردوست و علاقهمند به واسطه پیشرفت تکنولوژی و توسعه ارتباطات با مرکز و با بیتفاوتی برخی متعصبها دست به ساز شدهاند و جسورانه و بیپروا برای بقا و دوام موسیقی در جایجای بلوچستان در حال تلاش هستند و موفقیتهای خوبی هم در زمینه جلب توجه مخاطبان و تغییر نگرش و نظرات نسل جوان و پیشکسوتان این عرصه داشتهاند.