کد مطلب : 5260
تاریخ انتشار : سه شنبه ۴ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۰:۲۰
- بازدید

رحیم اجانلی؛

تمامیت ارضی معلول اتحاد و همبستگی مردم

تمامیت ارضی معلول اتحاد و همبستگی مردم
پذیرش و به رسمیت شناختن حقوق ملیت های ایرانی نیازمند باور به دمکراسی و پلورالیسم است. تکرار شعاری دمکراسی کمکی به اتحاد و همبستگی نمی کند. کسانی که خواهان گسترش دموکراسی در ایران هستند، قبل از هر چیز باید به بلوغ سیاسی مردم خود باور داشته باشند. چه شاهان پهلوی و چه حکام جمهوری اسلامی حقوق ملیت های ایرانی را به رسمیت نشاختند و ارزشی برای بلوغ سیاسی مردم و حق شهروندی آن‌ها قائل نبوده و نیستند. ؛

“میجنگیم، میمیریم، ایرانو پس می گیریم” 
یکی از شعارهایی که در جنبش انقلابی زن زندگی آزادی داده میشود “میجنگیم، میمیریم، ایرانو پس میگیریم” است. این شعار این فکر را به آدم القا می کند که ایران سرزمینی اشغال شده و تحت استعمار است که باید از چنگ دشمن آزاد شود. استعمارگر در این میان نه یک کشور خارجی بلکه جمهوری اسلامی است. هرچند نیروی استعمار معمولا یک کشور خارجی است، اما اگر به ویژگی ها و عملکردهای استعمارگران نگاه کنیم و آن را با سیاست ها و عملکردهای ج.ا. مقایسه نماییم تفاوت چندانی نمی یابیم. معنای کلمه استعمار عمران و آبادانی و آباد کردن است. اما معنای رایج سیاسی و کار کردهای عملی آن غارت منابع، ثروت و سلب استقلال سیاسی و اقتصادی و به بردگی کشاندن مردم کشور مستعمره است. همه ی این ویژگی ها که در خصوص استعمار گفته می شود بر جمهوری اسلامی صدق می کند. از این رو به هیچ وجه تصادفی نیست که مردم شعار “میجنگیم، میمیریم، ایرانو پس می گیریم” را سر میدهند.

مستعمره سازی ایران
دوست دارم در رابطه با موضوع استعمار و مستعمره به این موضوع اشاره کنم که ایران کشوری است چندملیتی که در آن ملت های مختلفی نظیر فارس، تورک آذربایجانی، کورد، بلوچ، لُر، عرب، تورکمن، گیلک، مازندرانی و نیز ملیت‌ها و گروه‌های فرهنگی و زبانی دیگری بسر میبرند که در بسیاری از بزنگاه‌های تاریخی سرنوشت مشترکی را پشت سر گذاشته‌اند. گفتن این که کدامیک از این ملیت ها اکثریت را تشکیل می دهد به دلیل فقدان سرشماری درست و اصولی، در شرایط فعلی دشوار و حتی ناممکن است، مضافا این که اصلا موضوع بحث من هم نیست. آنچه که در اینجا مورد توجه است، سیاست مستعمره سازی ملیت های ساکن ایران است که در بحبوحه ی به قدرت رسیدن رضا شاه آغاز شد.

در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی شاهدیم که حدود نیمی از جانباختگان این جنبش از بلوچستان و کوردستان هستند. این نکته گواه این حقیقت است که این دو منطقه ایران در زمره مستعمره شده ترین مناطق ایران هستند. هر چند جمهوری اسلامی کل ایران را تبدیل به مستعمره خود ساخته لیکن فضای حاکم بر تهران و برخی مراکز دیگر کشور با کوردستان و بلوچستان فرق میکند. این به معنی آن است که این دو منطقه به همراه تورکمن صحرا، خوزستان، آذربایجان و… مستعمره های حکومت اسلامی هستند. سابقه مستعمره سازی این مناطق از جمهوری اسلامی دورتر می رود. به هیچ روی تصادفی نیست که حکومت شاه و حکومت اسلامی همواره خطر “تجزیه ایران” را علم کرده و می کنند.

تاریخ مستعمره شدن مناطق یاد شده همانطور که اشاره شد به دوران تشکیل خشونت بار دولت – ملت در زمان رضا شاه در سال های ۱۳۲۰ -۱۳۰۴ بر می گردد. پیش از این تاریخ یعنی در حکومت قاجار ایران «ممالک محروسه‌ی ایران» نامیده می شد. ممالک محروسه به معنای یک مملکت جداگانه نبود. بلکه ممالک یعنی تجمیع ولایات که سبب موجودیت ایران بود. می توان گفت ایران دوران قاجار عبارت از مناطق، دولت ها یا ممالکی بود که ضمن پیوند با پایتخت از درجه بالایی از استقلال سیاسی و اقتصادی برخوردار بودند. در واقع ایران فاقد یک ساختار متمرکز سیاسی بود. ایجاد چنین ساختاری نیاز به ایجاد یک سلسله شرایط زیرساختی داشت که در آن دوره وجود نداشت. یکی از عواملی که این زیر ساخت را ضروری می کرد کشف نفت در سال ۱۹۰۸ بود. با کشف نفت ایران وارد بازار جهانی می شود اما به دلیل نداشتن وسایل تولید در تقسیم کار جهانی در زمره کشور های صادر کننده مواد خام که مورد نیاز کشورهای تولید کننده است، قرار می گیرد.
سازماندهی و پیشبرد امر صادرات و واردات ضرورت ایجاد یک دولت مرکزی را ایجاب می کند. یکی از وظایف اولیه این دولت تأمین امنیت صادرات مواد خام به بازار جهانی است. این ضرورت با طرح و برنامه کشورانگلیس در شکل ایجاد دولت مرکزی پاسخ داده می شود. انگلیس با روی کار آوردن رضا شاه از طریق کودتا و کمک رساندن به دولت او در برقراری امنیت از طریق سرکوب ایلات و ممالک، عملا ساختار سیاسی لازم را بوجود می آورد.

تمامیت ارضی
یکی از موضوعات داغ و مورد بحث حداقل در بخشی از اُپوزیسیون خارج از کشور ایران مسئله تمامیت ارضی است. به طوری که آن را خط قرمز خود برای اتحاد با نیروهای دیگر اعلام می کنند. ابتدا ببنیم منظور از تمامیت ارضی چیست؟ «تمامیت ارضی یا یکپارچگی سرزمینی این اصل در حقوق بین‌الملل است که دولت‌های ملی نباید تلاش کنند در دیگر دولت‌های ملی جنبش‌های جدایی خواهانه یا تغییرات مرزی را ترویج کنند.»(ویکی پدیا) تمامیت ارضی علاوه بر حقوق بین الملل در سازمان ملل متحد و در قانون اساسی کشور ها نیز مورد تاکید قرار گرفته و می گیرد. به عنوان نمونه در ماده ۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است:« در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است.»
مروری به تاریخ نشان می دهد که قدرت های سیاسی حاکم بر ایران علیرغم تاکیدات شان بر تمامیت ارضی و حفظ آن نتوانسته اند از تمامیت ارضی کشور پاسداری کنند. قاجارها طی جنگ هایی که با روس ها داشتند مجبور به پذیرش عهد نامه های گلستان و ترکمنچای شدند و بخش هایی از سرزمین کشور را به روس ها واگذار نمودند. رضاشاه علیرغم بوجود آوردن “ارتش مدرن ایران” در مقابل تهاجم روس و انگلیس حتی نتوانست یک روز مقاومت کند. در ظرف تنها چند روز سراسر ایران به اشغال نیروهای بیگانه در آمد و”ارتش مدرن” او منحل شد. محمد رضا شاه تحت فشار انگلیس بدون هیچ مقاومتی استان چهاردهم ایران یعنی بحرین را از ایران جدا ساخت و استقلال بحرین را تبریک گفت. جمهوری اسلامی با انعقاد قرارداد محرمانه ۲۵ ساله با چین کنترل بخش هایی از کشور را به چین واگذار نمود. همینطور در رابطه با تقسیم دریای خزر بدون مقاومت از بخش عمده سهم ایران از این دریا صرفنظر کرد.

تجربه تاریخی نشان میدهد که قدرت های سیاسی حاکم بر ایران علیرغم تاکید بر حفظ تمامیت ارضی هیچ گاه نتوانسته اند از آن حفاظت بکنند. آن ها دغدغه حفظ و بقای خودشان در قدرت سیاسی را داشتند تا حفظ تمامیت ارضی کشور. این تجارب دلایل روشنی به دست می دهند که تمامیت ارضی را نمیشود با توپ و تفنگ حفظ کرد، بلکه حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور نیازمند اتحاد و همبستگی مردم است. به عبارت دیگر تمامیت ارضی معلول همبستگی و اتحاد مردم و ملیت های ایرانی است. ایران کشوریست چند ملیتی، چند ملیتی به معنی چند کشوری نیست، مادام که حاکمان ایران چندملیتی بودن ایران را قبول نکرده و حقوق آن ها را به رسمیت نشناسند دفاع از تمامیت ارضی و حفظ آن یاوه گویی ای بیش نخواهد بود. کسانی که حقوق ملیت های ایرانی را به رسمیت نشناسند اما بر تمامیت ارضی به طور یکجانبه بر تمامیت ارضی اصرار بورزند این شبهه را بوجود می آورند که گویا تمامیت ارضی نزد ایشان «اسم رمز سرکوب» ملیت های ایرانی است.

پذیرش و به رسمیت شناختن حقوق ملیت های ایرانی نیازمند باور به دمکراسی و پلورالیسم است. تکرار شعاری دمکراسی کمکی به اتحاد و همبستگی نمی کند. کسانی که خواهان گسترش دموکراسی در ایران هستند، قبل از هر چیز باید به بلوغ سیاسی مردم خود باور داشته باشند. چه شاهان پهلوی و چه حکام جمهوری اسلامی حقوق ملیت های ایرانی را به رسمیت نشاختند و ارزشی برای بلوغ سیاسی مردم و حق شهروندی آن‌ها قائل نبوده و نیستند. توجیه این امر از سوی حاکمان ایران در هردوره ای تحت عنوان ضرورت زمانه، صورت گرفته است. آنچه امروز اهمیت دارد تکرار نکردن اشتباهات گذشته است.

رحیم اجانلی
۴ بهمن ۱۴۰۱/ ۲۴ ژانویه ۲۰۲۳

برچسب ها :

ناموجود