عبدالستار دوشوکی؛
ضرورت مبرم همگرایی و هم افزایی اپوزیسیون

قبل از انقلاب که ما در مدرسه درس میخواندیم اصلا نمیدانستیم پنج میلیون ریال چندتا صفر دارد. در حقیقت لازم هم نبود ارقام به این درشتی و تعداد صفرهای آن را یاد بگیریم. اما گویا انقلاب کردیم تا یاد بگیریم. و باید هم یاد بگیریم چون در خبرها آمده است که قیمت خمیر دندان به پنج میلیون ریال رسیده است، و چند روز پیش قیمت مرغ نیز از مرز ٢٦٠ هزار ریال عبور کرد، آن هم برای ملتی که یارانه ٤٥ هزار تومان در ماه دریافت میکند. حتی اگر مبلغ یارانه سه برابر بشود باز هم اکثر مردم هشتشان در گرو نُهشان خواهد بود. جمهوری اسلامی در زمینههای دیگر نظیر نقض حقوق بشر، سوءمدیریت کرونا، اختلاس، فساد مطلق، سیاست خارجی و حیف و میل بیتالمال برای گروههای تروریستی منطقه کارنامهای بس سیاهتر دارد.
اسفاء که کارنامه اپوزیسیون برونمرزی جمهوری اسلامی چندان درخشندهتر و چشمگیرتر از به اصطلاح “پوزیسیون” آن نیست. حتی در شرایطی که ملت ایران در مقابل گلوله بپا خاسته بودند. به عنوان مثال در آبان ٩٨ حدود ١٥٠٠ نفر جان باختند و هزاران نفر زندانی شدند و تنی چند نیز اعدام گشتند، برخی از اپوزیسیون پرمدعا بیش از یک سال وقت صرف کردند، و آن هم برای چانهزنی با یکدیگر بر سر واژهها و هژمونیطلبی جناحی و برترطلبی گروهی یا فردی. چند روز پیش دکتر اسدی از نیروهای مخالف جمهوری اسلامی درخواست همیاری با یکدیگر را طلب کرده و نوشته بود “بیانجمن گسترده ایرانیان آزادیخواه، نظام ولایی میماند، ایران میسوزد و تاریخ ما را نخواهد بخشید”. در جواب ایشان نوشتم که این استمداد جنابعالی، نه اولین است و نه آخرین خواهد بود. این لحاف چهل تکه و پر از کَنِه و ساس اپوزیسیون گوشاش به این حرفها بدهکار نیست. چون از کُن و اساس ناقص است. علت آن هم کاملا مشخص است. بارها در مورد آن نوشتهام و سخن گفتهام. یک مقاله تحقیقی تحت عنوان “زمينهيابی علل ناکامی اپوزيسيون در بستر تاريخ فرهنگ استبدادی و سنتی ايران” را ١٢ سال پیش در سایتهای مختلف منتشر کردم. متاسفانه علیرغم جنبش سبز، قیامهای دی ٩٦ و آبان ٩٨ وضع و ذهنیت اپوزیسیون ذرهای هم تغییر نکرده است زیرا موانع و علل ناکامی بسیار ریشهدار هستند و بهطرز بیمارگونهای در اذهان اپوزیسیون متعصب، ایدئولوژیک و جناحگرا و مطلقاندیش نهادینه شدهاند.
و اما چاره چیست؟ بقول حافظ از پیر میکده پرسیدم که چیست راه نجات، بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن. اما واقعیت تلخ این است که به سادگی نمیتواند عیوب عیان اپوزیسیون را حتی در زیر آن “دلق مرقع ء مندرس” پوشاند. نگارنده همواره بیغم ء غمناک شدن از طعن حسود خودنکویی و نقد اپوزیسیون را در خیرخواهی آن جستهام و به تناوب زمان از شخصیتها، احزاب، سازمانها و فعالان اپوزیسیون درخواست کردهام که بجای بستن چشمها و نفی حقیقت تلخ، باید حوادث تاریخی و بیعملی خویش را مورد نقد و کالبد شکافی قرار بدهیم. و این نقد را باید از درون شروع کنیم. حتی در مقاطع زمانی مشخصی از شکست مفتضحانه اپوزیسیون شدیدا انتقاد کردهام. بیش از ٨ سال پیش در مقالهای تحت عنوان “کارنامه سی ساله اپوزیسیون: یک گام به پیش دو گام به پس” در سایت بیبیسی فارسی، جایگاه تاثیر گزاری و کارایی اپوزیسیون را مورد نقد و بررسی قرار دادم و نوشتم “که اپوزیسیون درون مرزی کارنامهء بهتری در راستای شکلگیری نهادهای مقاومت مدنی و اتحاد عمل بین نیروها، نسبت به اپوزیسیون برونمرزی دارد”. اما در حین حال باید اذعان داشت جمهوری اسلامی از همگرایی و همافزایی نیروهای اپوزیسیون در خارج از کشور و وصل آن با اپوزیسیون داخل وحشت دارد. این ادعای نگارنده نیست، بلکه سخنان وزیر اطلاعات نظام در مجلس شورای اسلامی است که توسط بیبیسی گزارش شده. به همین دلیل شوربختانه معضل نفوذ ”پرستوها” و “کلاغها” و حتی کاسههای به ظاهر داغتر از آش در درون صفوف اپوزیسیون یکی از مشکلات عدیده ماست.
و اما باز هم سوال همیشگی: راه چاره چیست؟
اپوزیسیون و به خصوص شخصیتهای دردمند و مستقل باید از ناکامیهای گذشته خود بیاموزند و سود ببرند و طناب قایق خود را از ساحل عافیت باز کنند و با پشتکار و عزم راسخ و همت بلند به سوی آبهای عمیق برانند. زیرا “در سد سکندر بتوان رخنه فکندن، گر داعیه همت مردانه زند موج”. بزرگترین ضعف ما در تسلیم شدن ماست زیرا نه بلوطها یک شبه بزرگ میشوند و نه الماسها یک شبه شکل میگیرند. نمیدانم این جمله از گاندی است یا از ماندلا که میگوید “پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی”. به همین دلیل اکنون زمان برخاستن دیگری است. نباید اجازه داد جمهوری اسلامی اپوزیسیون را به مشتی نظاره گر و تحلیلگر رسانهای و یا امضاءکننده عریضه و یا مظلوم تظلمخواهی از نوع بیانیه و دادخواستنامهنویس بکند.
زمان آن فرارسیده که دهها شخصیت شناخته شده اپوزیسیون درونمرزی و برونمرزی (شخصیت؛ و نه حزب و سازمان و جبهه و گروه و تشکل و غیره) فراخوان ملی بدهند. فراخوان برای یک همگرایی و همافزایی تحت هر عنوانی، برای آغاز یک جنبش یا حرکت یا فوروم ملی آن هم با پیشنهاد حداقل مخرج مشترک خواستهها که مورد اجماع و تائید اکثریت قاطع ایرانیان باشد. یعنی آغاز کار باید با شفافیت و عمومیت یک فراخوان ملی از همه ایرانیان شروع شود، و نه از طریق جلسات خصوصی با رفقا و همفکران خویش. حرکت ملی اراده ملی میطلبد و نه کارگروه حزبی و جناحی. دریغا که با توجه به تجربههای تلخ گذشته شوربختانه بسیاری از شخصیتهای شناخته شده از شکست هراس دارند و تلاش میکنند خود را از نظر سیاسی منزه نگه دارند و هرگز داوطلب انداختن زنگوله بر گردن ”گربه” نخواهند شد. و چنین خواهد بود که گربه شرور به یکه تازی خود ادامه خواهد داد و ما مثل موشهای محجوب (اگر نگویم خائف) در حاشیه امن (comfort zone) خود، به قول شاملو در مردگان خویش نظر میبندیم و نوبت خویش را به انتظار میکشیم.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان لندن
دوشنبه ٢٨ مهر ١٣٩٩
doshoki@gmail.com