کد مطلب : 1871
تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۲
- بازدید

رمان «دلشوره» بررسی شد انزوا، راه شکست خورده‌اي برای گریز از شرایط

رمان «دلشوره» بررسی شد انزوا، راه شکست خورده‌اي برای گریز از شرایط
رمان «دلشوره» نوشته امانوئل بوو، با برگردان سمانه میرعابدی به تازگی از سوی نشر ایجاز منتشر شده است که نویسنده با ظرافت تمام، برشی از زندگی مردی را شرح می‌دهد که با توجه به تاثیرات و ناکامی‌های جنگ، باوجود دارا بودن از شرایط اجتماعی و رفاهی و خوب، دچار یأس و پوچی می‌شود. او در تلاشی مذبوحانه، تمام آنچه داشته را به یک‌باره رها می‌کند و با نقل مکان به پایین شهرترین نقطه پاریس می‌خواهد به ایده‌آل‌های ذهنی اش دست پیدا کند اما در نهایت متوجه می‌شود که این کار ناشدنی است؛

انزوا، راه شکست خورده‌اي برای گریز از شرایطقانون-نوا ذاکری:انزوا هم چیز غریبی‌است. آدم گاه در میان جمع احساس تنهایی و دلزدگی می‌کند و ترجیح می‌دهد عطای تمام آنچه را از این در جمع بودن به دست می‌آورد به لقایش ببخشد، همه‌کس را ترک کند و به جست‌وجوی خلوتی برآید که در آن احساس شادمانی بیشتری داشته باشد. این احساسات، هميشه در خانواده‌های فروپاشیده یا از طبقات پایین جامعه اتفاق نمی‌افتد. «شارل بنستو»، شخصیت اصلی رمان «دلشوره» وکیل دادگستری با خانواده‌ای از بالاترین طبقات اجتماعی بود. او همچنین دارای زن و فرزند هم بود و به نظر می‌رسید هیچ مشکلی زندگی او را تهدید نمی‌کند اما «شارل» یک روز خانواده، ثروت و کارش را ترک  كرده و به یکی از پایین‌ترین محله‌های پاریس نقل مکان می‌رود و برای بازیافتن تنهایی‌اش تلاش می کند.

رمان «دلشوره» نوشته امانوئل بوو، با برگردان سمانه میرعابدی به تازگی از سوی نشر ایجاز منتشر شده است که نویسنده با ظرافت تمام، برشی از زندگی مردی را شرح می‌دهد که با توجه به تاثیرات و ناکامی‌های جنگ، باوجود دارا بودن از شرایط اجتماعی و رفاهی و خوب، دچار یأس و پوچی می‌شود. او در تلاشی مذبوحانه، تمام آنچه داشته را به یک‌باره رها می‌کند و با نقل مکان به پایین شهرترین نقطه پاریس می‌خواهد به ایده‌آل‌های ذهنی اش دست پیدا کند اما در نهایت متوجه می‌شود که این کار ناشدنی است. او که در تلاش بود به هرشکل از خانواده و جامعه فرار کند و به تنهایی خود پناه ببرد، می‌بیند که این تنهایی امکان‌پذیر نیست و بالاخره کسانی هستند که خواسته یا ناخواسته خلوتش را به هم می‌ریزند. در ابتدای داستان، شارل مردی با موقعیت اجتماعی و همسر و فرزندان خوب است. «از سال‌های ۱۹۲۷ به این طرف بود که رفتار و برخوردهای او کم‌کم تعجب خانواده و به خصوص پدرش را برانگیخت.

او غمگین، عصبی و بسیار زودرنج شده بود. در ابتدا همه فکر می‌کردنند این رفتار شارل از تبعات دیررس جنگ و بعد از آن هم بیماری است. یک سال بعد خانواده شارل تصمیم گرفتند او را به همراه همسرش به جنوب فرانسه بفرستند اما باز هم بی‌فایده بود. او در بازگشت هیچ تغییری نکرده بود و وضعیتش چه بسا بدتر هم شده بود». خانواده شارل تلاش می‌کنند وجوه مثبت زندگی را به او یادآور شوند اما او در نهایت تصمیم خود را می گیرد و همه چیز را برای به دست آوردن ایده‌آل‌های ذهنی‌اش رها می‌کند اما افسوس که هرگز انسانی نتوانسته درست ترین راه برای زندگی را بیابد و همواره ناراضیتی مانند خوره به روحش افتاده و تا پایان عمر رهایش نکرده است. امانوئل بوو، با شرح زندگی یکنواخت، عواطف درونگرای شارل و شکل برخورد زندگی عده‌ دیگري را كه همسایگان شارل هستند برای مخاطب شرح می‌دهد.

مردمانی که یک روز جواب سلام او  را به گرمی می‌دهند و روزی دیگر با دیدن او روی زمین تف می‌اندازند و می‌گذرند. قهرمان داستان از روحیه لطیفي برخوردار است و هرگز دست رد به سینه کسانی که از او کمک می‌خواهند نمی‌زند. زندگیِ در انزوایِ شارلف، با ورود آقای سارازینی که  از او مشاوره می‌خواهد تا بداند چطور می‌تواند همسرش را طلاق دهد، دستخوش تغییر می‌شود و پای همسایگان دیگر را نیز به زندگی او باز می‌کند. بعدها در طول روند داستان مشخص می‌شود كه  آقای سارازینی مرد دايم الخمري است و به بهانه مشاوره نزد شارل می‌آید اما در واقع می‌خواهد از او پول بگیرد و بعد هم این موضوع را با سرخوشی برای عده دیگري تعریف می‌کند.
شارل در این میان با شخصیت‌های مختلفی آشنا می‌شود که هرکدام از آن‌ها به نوعی، تمثیلی از عده کثیری از مردم هستند. در واقع نویسنده به گونه‌ای می‌خواهد این موضوع را ثابت کند که هرکسی به دنبال سوء استفاده از شخصی دیگر است و محبت‌های صادقانه و بی دریغ، تنها چهره فرد را تخریب می کند چون بخش اعظمی از مردم جامعه، غیبت کردن، دروغ گفتن، تهمت زدن و… را به امری عادی در زندگی خود بدل کرده‌اند. از سوی دیگر شارل که از یک زندگی اشرافی برخواسته و به زندگی در میان افراد فرودست جامعه عادت ندارد، با مسائلی در زندگی آنان مواجه می‌شود که بسیار غمگینش می کند. او در منولوگی با خود می‌گوید: «آنچه تعجب مرا برمی انگیزد،  این است که توانسته‌ام به ۵۰ سالگی برسم بدون آنکه متوجه لطف‌هایی باشم که از آن‌ها بهره برده‌ام. وقتی این همه آدم را می‌بینم که دارند رنج می‌کشند و بدبختی روی سرشان می بارد، باید بر موانع بی‌شماری غلبه کنند تا پیر شوند و من دارم به زندگی خودم فکر می‌کنم، متحیر می‌شوم؛ انگار چیزی از عالم غیب می‌خواسته تمام آنچه مرا ناراحت می‌کند را از من پنهان کند».
پایان بندی کتاب نیز با همان نثر سرد و یکنواخت پیش می‌رود و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است و در نهایت می بینیم تمام کسانی که شارل به آن ها محبت کرده بود، تنهایش می گذارند.
نثر کتاب روان است و به سادگی مخاطب را با خود همراه می‌کند. البته ترجمه را نمی توان درخشان دانست و به نظر می‌رسد متن، در بخش‌هایی با سانسورهای زیادی مواجه شده است اما در کل می توان گفت خواندنش خالی از لطف نیست.
رمان «دلشوره» با نام اصلی «پیش آگاهی» در ۱۲۰ صفحه و با قیمت پشت جلد ۱۴۰۰۰تومان و شمارگان هزار نسخه به تازگی از سوی نشر ایجاز با طرح جلدی زیبا و متفاوت منتشر شده است.

 

برچسب ها :

ناموجود