روزنامه های تهران: دعوا بر سر مسکن مهر یا نجات زلزله زدگان؟

مسعود بهنود :بیبیسی:روزنامه های امروز صبح تهران، چهارشنبه ۲۴ آبان در عنوان های اصلی خود از زبان مردم از کندی رسیدگی به مردم زلزله زده غرب کشور انتقاد کرده و خبر داده اند که با فرارسیدن سرما، در روستاهای منطقه جان ها در خطرست. از میان اخبار جهانی وضعیت سعد حریری نخست وزیر لبنان و
:بیبیسی:روزنامه های امروز صبح تهران، چهارشنبه ۲۴ آبان در عنوان های اصلی خود از زبان مردم از کندی رسیدگی به مردم زلزله زده غرب کشور انتقاد کرده و خبر داده اند که با فرارسیدن سرما، در روستاهای منطقه جان ها در خطرست.

آیا هفت ریشتری ها مهربان تر شده اند
به نوشته این مقاله: زلزله سرپل ذهاب و قصرشیرین تاکنون ۴۳۰ کشته و ۷۴۶۰ مجروح داشته است. اگرچه مرگ حتی یک هموطن در زلزله یا هرحادثه طبیعی دیگر ضایعه ای عظیم است اما واقعیت این است که با توجه به حجم ویرانی ها و آمار قربانیان، زلزله اخیر در بُعد «مسائل تا قبل از وقوع بحران»، یک نیمه پرِ لیوان دارد و آن اینکه کاهش قابل توجه تلفات و ویرانیهای این زلزله در مقایسه با ۷ ریشتری های پیشین کشور معنادار و امیدوارکننده است.
تخریب عجیب و ریزش مهیب دیوارها و نمای ساختمانهای مسکن مهر سرپل ذهاب و ویرانی ۴۰درصدی بیمارستان نوساز اسلام آبادغرب و خرابی هایی از این دست را هیچ عقل سلیمی تایید نمی کند و قطعا مسببان این گونه قصور و زیانها اعم از کارفرما و مجری و ناظر باید جوابگو باشند. اما بررسی حجم خسارات انسانی و مالی زلزله استان کرمانشاه باتوجه به مختصاتی که از آن اعلام شد و جمعیت حدود ۳۰۰ هزارنفری ساکنین مناطق زلزله زده، شاید موید این مهم باشد که وضعیت سازههای شهری و روستایی ایران در مقایسه با دهه و سالهای گذشته به لحاظ مقاوم سازی و استحکام رو به بهبود گذاشته و امیدوارکننده تر شده است.
مردم سالاری و زلزله
شهروند در سرمقاله خود نوشته: زلزله، بیشباهت با پدیده قحطی نیست. غلبه بر این دو وضعیت معلول ویژگی مشترکی است. هنگامی که قحطی رخ میدهد، فقط مردن انسانها نیست که برای بیننده آزاردهنده است، بلکه درماندگی و استیصال انسان و جامعه تأثرآورتر است. در زلزله نیز درماندگی ناشی از آوار ساختمانهایی است که باید مقاوم و استوار میماندند و اکنون به نماد حقارت تبدیل شدهاند؛ اکنون پیش چشم ما هستند و به ما و گذشته ما نیشخند میزنند.
مقاله روزنامه هلال احمد تاکید کرده: در برابر زلزله یا واکنش منفعلانهای به خرج میدهیم یا آن را نادیده میگیریم. نمونهاش تداوم برنامههای عادی صداوسیمای استان زلزلهزده در ساعات اولیه پس از حادثه است. هیچ چیز بدتر از بیسازمانی در برخورد با شرایط پس از زلزله، نشانگر ضعف و ناامیدی و انفعال نیست. هیچچیز بدتر از این نیست که یک مادر با دستان خود درحال برداشتن یک سنگ از تل بزرگی از خاک و مصالح ساختمانی آوار شده است تا بلکه خانواده خود را در قعر این تل زنده یا مرده بیرون آورد و در عین حال دهها امدادگر بدون امکانات کافی ناتوان از انجام اقدامی موثر، نظارهگر این وضعیت ناتوانی باشند.
به نوشته شهروند: نمایش قدرت انسان مدرن در برابر زلزله هنگامی است که در نخستین لحظات و به قول معروف ساعات طلایی زلزله، مثل مور و ملخ روی منطقه فرود میآیند و مثل یک تیم هماهنگ کار میکنند، گویی که سالهاست در کنار یکدیگر مشغول نجات و امداد هستند. نیازی نیست هزاران نفر داوطلب برای نجات مردم وارد عمل شوند. این امر شاید از حیث ابراز مسئولیت مردم خوب و پسندیده است ولی از جهت اثرگذاری و نجات و امداد لزوما مثبت نیست، حتی ممکن است منفی نیز باشد. آنچه نیاز است، حضور افراد داوطلب و آموزشدیده در چارچوب سازماندهی امدادونجات است.
باید عذرخواست؟
رضا طهماسبیپور در مقاله ای در همدلی نوشته: شعار میدهند که رسیدگی میشود! تشکر میکنند از کسانی که وظیفهشان امداد است و بس! مرتب از کنترل اوضاع میگوین اما در عمل روشهای کنترل بحران جوابگو نیست. کم نیست فیلم و عکسهای موجود درباره سوءمدیریت توزیع چادرهای خواب و نیازهای اولیه زلزلهزدگان غرب ایران، اما کسی نمیپرسد چرا؟
این روزنامه نگار تاکید کرده: درست که زلزله بلای طبیعی است اما اینهمه کندی در کمکرسانی و کمبود و کوتاهی چیست؟ این هم بلایی است طبیعی؟ درست که مردم مهربان ایران چند روزی است در تلاشند تا کمکهای مردمی را جلب و به کرمانشاه ارسال کنند اما این وظیفه بر دوش کیست؟ اینکه هرکسی با هر درآمدی، چیزی برای اهدا ارسال کرده و حتی برای اهدای خونش هم در صف ایستاده، تمام مشکل را حل میکند؟
همدلی در نهایت نوشته: باید از هلال احمر و وزارت کشور گرفته تا ستادهای رنگ به رنگی که کارشان همین است، پرسید که چرا کمبود آمبولانس، پتو و اقلام حیاتی مانند چادر خواب،آب، کنسرو، شیر خشک، دارو، پوشک و نوار بهداشتی را مردم باید تامین کنند؟ آیا این نهادها و متولیان امر نباید پاسخ بدهند که چرا انبارهای اضطراری ستاد بحران وزارت کشور و هلالاحمر برای یک بلای طبیعی در یک بخش ایران هم کافی نبوده و مردم سه شب در سرما و گشنگی خوابیدهاند؟
تسلیت نمیخواهند، یاری میخواهند
سردار خالدی در سرمقاله بهار نوشته: گزارشهای رسیده حاکی از وقوع واقعیتی متفاوت از آنچه است که در رسانهها بازنمایی و به تصویر کشیده میشود. اگر چه آمارها گویای این است که بیشترین تلفات در سرپل ذهاب روی داده اما کانون زلزله ایران در ازگله، ثلاث باباجانی و روستاهای اطراف آنها به فراموشی سپرده شده است. قطعی برق، تلفن، آب و گاز در نیمی از شهرستان سرپل ذهاب و دیگر نقاط پیرامونی همچون ریجاب (ریژاو) و دردناک بودن جان باختگان و مصدومان در روستاهای اطراف در حالی همچنان کامل مدیریت نشده است.
به نوشته این مقاله: اتفاق تلخ آنجاست که گزارشهای میدانی و شهروند خبرنگاران، خود گویای همه چیز است اما باز هم، چنان به افکار عمومی القا میشود که همه چیز تحت کنترل است و تمامی بحران در حال مدیریت و ختم به خیر شدن است. استفاده از گزارههایی همچون اینکه مسئولان به همه عمق بحران آگاهند و افکار عمومی نگران نباشد، در این شرایط ظلم و اجحاف به همان افکار عمومی است که ما همواره نیازمند به آن بودهایم.
نویسنده بهار افزوده: اصرار بر اینکه هیچ کمک خارجی را قبول نکنیم و مساله تاریخی خودکفایی در باب اینکه خودمان میتوانیم بحران را مدیریت کنیم گواه چیست در حالی که عاجز از ارسال امکانات ابتدایی و دم دستی برای نجات زلزلهدیدگان هستیم؟ اگر میتوانیم و در توانمندی ماست چرا با وجود گواهی و شهادت گزارشهای میدانی مبنی بر تداوم نگرانیها هنوز ایستاده به ماجرا نگاه میکنیم و به طریق دیگری برای خود تفسیر میکنیم؟
تصویر روحانی
محمدحسین مهرزاد در مقاله ای در اعتماد نوشته: حضور روحانی در مناطق زلزلهزده اگرچه هدفش تسکین آلام مردم دردمند بود اما نقدهایی نیز به همراه داشت. نقدهایی که میگفت چرا رییسجمهور از خودرو پیاده نشد یا چرا تنها به اندازه یک سر و گردن از سقف ماشین بیرون آمد.
به نوشته این مقاله: هرچند که عمده نقادان به واسطه دسترسی به برخی اطلاعات و نهادها باید به خوبی بدانند که چنین مواردی در اختیار تیم حفاظت رییسجمهور است و آنها هستند که تشخیص میدهند رییسجمهور در چه محلی با چه شرایطی میتواند حضور یابد. نادیده انگاشتن پروتکلهای امنیتی آن هم در منطقهای که شاید در چند صدمتریاش از پژاک و کومله تا تکفیریهای باقیمانده آماده هر اقدام مخربی هستند تبعاتی دارد که هیچ محافظ و سرتیم حفاظتی حاضر به قبول ریسک آن نیست.
اعتماد تاکید کرده: آنجا نقطه صفر مرزی است. مرز با تروریستهایی که بقایایشان هنوز هم اسلحه به دست منتظر عرضاندام هستند.شاید منتقدان همیشگی روحانی که فارغ از عملکرد او منتظر بهانه برای تخریب هستند فراموش کرده باشند یا خود را به فراموشی زده باشند اما اگر از بزرگترهای جریانشان بپرسند به آنها خواهند گفت روزگاری در همین روستاهای مرزی از غروب تا گرگ و میش کسی جرات تردد بدون پوشش افراد مسلح نداشت. هر کوچه کمین بود و پشت هر تپه مخالفانی مسلح آماده شلیک نشسته بودند.

بدتر از همه مسکن مهر
صالح نیکبخت در مقاله ای در روزنامه ایران نوشته: بوم لرزه کرمانشاه (عنوانی که مردم منطقه برای زلزله اخیر گذاشتهاند) به علت نزدیک بودن به سطح و بالا بودن درجه آن در مقیاس ریشتر، خسارتهای جانی و مالی فراوانی را به دنبال داشته که می تواند حاصل خطا از نوع «عنصر عمد» برای آن مصداق دارد که از نظر کیفری هم قابل تعقیب است. بنابراین وظیفه دادستانهای شهرهای محل وقوع زلزله و سایر شهرهای کشور ایجاب میکند با جدیت این موضوع را لحاظ کنند.
به نوشته روزنامه دولت: بیمارستان سرپل ذهاب حدود ۸ سال پیش احداث و بهرهبرداری از آن آغاز شده است. اما این بیمارستان نوساز در نخستین تکانههای ناشی از بوم لرزه، فروریخته است تا جایی که گفته میشود نزدیک به ۵۰ نفر از بیماران بستری و پرسنل بیمارستان در همان لحظات اول کشته شدهاند. مراکز آموزشی منطقه نیز وضعی بهتر از این بیمارستان ندارند. بدتر از هر دوی اینها، ساختمانهایی است که تحت عنوان مسکن مهر در منطقه ساخته شد و محل سکونت گروه زیادی از مردم، آن هم از اقشار کم درآمد شهر بوده است. اما این ساختمانها نیز باوجود نوساز بودن و اینکه برخی از آنها حتی ۱۰ سال از عمرشان نمیگذشت، فرو ریخته و در مقایسه با ساختمانهای قدیمی شخصیساز، استحکام بسیار کمتری داشتند.
مقاله ایران به این جا رسیده که: مجموعه این حالتها نشان میدهد که متأسفانه دستورالعملها و مقررات ایمنی ساختمان که مورد تأکید و تأیید وزارت مسکن و شهرداریها بوده است، ازسوی سازندگان این ساختمانهای آموزشی، بهداشتی، بیمارستان و مسکن مهر رعایت نشده است. به همین دلیل مدعی العموم وظیفه دارد که ورود کرده و بررسی کند چرا باید ساختمانهایی با طول عمر کمتری از ساختمانهای شخصی ساز، به این راحتی فرو بریزند و جان مردم را به خطر بیندازند.
حاشیه های پررنگ تر از متن
کیهان تنها روزنامه امروز است که در گزارش اصلی و یادداشت روز خود به دفاع از مسکن مهر و سازندگان آن پرداخته و رییس دولت و معاون اول را متهم به خلاف گویی در مورد این نوع مسکن ها کرده که در زمان محمود احمدی نژاد ساخته شد.
به نوشته حسین شریعتمداری در یادداشت روز این روزنامه تندرو: بر خلاف ادعای آقای جهانگیری، ساختمانهای مسکن مهر در زلزله کرمانشاه کمترین آسیب را دیدهاند و به گفته مدیر روابط عمومی و شهرسازی استان کرمانشاه و علیرغم ادعاهای مطرح شده«خوشبختانه در واحدها و مجتمعهای مسکن مهر شاهد ریزش به این معنا که سقف بر روی ساختمان آوار شود نبودیم» بنابراین جای این پرسش است که آقایان بر چه اساس و با استناد به کدام شاهد و سند میدانی به جای آنکه همه تلاش و توان خود را صرف رسیدگی به امور زلزلهزدگان مصیبت دیده و اکثرا محروم کنند، انبوهی از اظهارات خلاف واقع را بر سر این بندگان مظلوم خدا آوار کردهاند؟
مدیر کیهان از شورای عالی امنیت ملی، هیئت نظارت بر مطبوعات و دادستانی تهران پرسیده اینک که نزدیک به ۱۰ میلیون نفر از مردم که عمدتا از اقشار محروم ، یعنی قریب به۱۲/۵ درصد جمعیت کشور در ساختمانها و مجتمعهای مسکن مهر ساکن هستند. آیا ایجاد دلهره و ترس از تخریب احتمالی مسکن و فرو ریختن آوار بر سرشان که روزنامههای زنجیرهای آن را در شیپورهای فریب خود میدمند«خلاف مصالح و منافع ملی»نیست؟!…
«مسکن مهر تابوت ساکنان آن است»! «از همین حالا باید تمامی ساکنان مسکن مهر در سراسر کشور تخلیه شوند»! «بعید نیست در آینده مسکن مهر شاهد آنچه در موصل و حلب دیدیم باشیم».
هزینه بی مسوولیتی
فتح الله آملی در سرمقاله روزنامه اطلاعات نوشته: مشکل ما و اصولاً مشکلی که پس از زلزله اخیر خود را بروز داده مسکن مهر نیست و اگر هم هست همه ماجرا این نیست. آنقدر خانه خراب شده و آنقدر آوار بر سر مردم ریخته و آنقدر سقف پایین آمده که واحدهای مسکن مهر در آن گم است، هرچند بیش از همه دیده شده و میشود. لذا پای سیاست را از زلزله بیرون بکشیم تا بتوانیم راحتتر به مشکلات ساختاری عدیدهای که وجود دارد برسیم.
نویسنده به نقل از وزیر بهداشت نوشته: در زلزله اخیر مراکز درمانی تازهساز بیش از مراکز قدیمی سی چهل سال پیش صدمه دیدهاند و اضافه کرده بیمارستان همانطور که میدانیم در همه جای دنیا باید سازهای بسی مقاومتر از استاندارد معمول داشته باشد چرا که وقتی همه جا آوار شد همه باید بتوانند در بیمارستان پناه بگیرند. آیا این خبر وزیر به تنهایی نباید شگفتزدهمان کند؟ مدارس بسیاری هم تخریب شدهاند نباید پرسید چرا؟ مگر در همه جای دنیا ساخت مدرسه مقررات سختگیرانهتری ندارد؟
در ادامه مقاله اطلاعات آمده:همه میدانند که وقتی قرار باشد مسکن مهر ارزان بسازیم تازه اگر دزدی و بخوربخور و فسادی هم نباشد پیمانکار مجبور است از کیفیت مصالح بزند، چون اصل، ارزان درآمدن کار است؛ پس دیگر گلایه برای چیست؟ اما در ساخت مدرسه و بیمارستان که با بودجه دولتی ساخته میشود و قاعدتاً باید بالاترین استانداردها را داشته باشد و هیچ ربطی هم به مسکن مهر ندارد چرا وضع چنین است؟ اینهمه استاندارد و اینهمه مهندسناظر و اینهمه دستورالعمل نظاممهندسی و مصوبات جور واجور را به قول بچهها کجای دلمان بگذاریم؟

دوراهی آمریکا در سوریه
محمد بابایی در سرمقاله روزنامه جوان نوشته: پس از گذشت سه ماه هیچ چیزی بهتر از گزارش بیبیسی نمیتواند «دروغگویی» و «ریاکاری» مقامات امریکایی را نشان دهد. بر اساس گزارش بیبیسی در جریان توافق امریکا، حدود ۴ هزار شبهنظامی داعش به صورت امن به سمت دیرالزور یا البوکمال منتقل میشوند تا خطوط دفاعی داعش را در مقابل پیشرویهای نیروهای مقاومت تقویت کنند و در عوض داعش بزرگترین و مهمترین چاه نفتی سوریه را تقدیم متحدان امریکا یعنی کردها (نیروهای دموکراتیک سوریه) میکند. البوکمال آخرین پایگاه داعش در منطقه مرزی سوریه است و انتظار میرود طی چند روز آینده این شهر به صورت کامل آزاد شود.
در ادامه این مقاله آمده: آزادسازی این شهر همچنین به معنای تکمیل آخرین حلقه از کریدور زمینی مقاومت خواهد بود که بر اساس آن برای اولین بار تهران به سواحل مدیترانه و بیروت به صورت زمینی دست پیدا میکند؛ تحولی که در تاریخ چند هزار ساله ایران کمسابقه هست. امریکاییها برای جلوگیری از تحقق این مسیر زمینی هر آنچه را که در چنته داشتند به کار گرفتند از جمله کیش دادن شبهنظامیان داعش به سمت البوکمال، دیرالزور و المیادین و معامله بر سر بزرگترین چاه نفتی سوریه. این چاه نفت حدود ۸۸ درصد تولید نفت سوریه را تولید میکند و از اهمیت زیادی برای بازسازی و خودکفایی سوریه دارد. امریکاییها با تسلط بر این چاه نفت یکی از مهمترین رگهای اقتصادی سوریه را به دست گرفتهاند.
روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران افزوده: حالا که نیروهای مقاومت در حال کوبیدن آخرین میخها بر تابوت داعش در البوکمال هستند، بیش از پیش با نیروهای اشغالگر امریکایی به صورت مستقیم رو در رو میشوند. با پایان داعش، امریکاییها یا باید مأموریت را «تمام شده» بدانند و نیروهای خود را از شمال شرقی سوریه خارج کنند و اجازه دهند حاکمیت مرکزی بر این بخش از کشور مسلط شود و یا اینکه مأموریت جدیدی برای ادامه حضور خود در سوریه تعریف کنند.
بحرانِ مدیریت بحران

احمدرضا کاظمی در صفحات طنز قانون نوشته: تا حالا شده وسط امتحان پایانترم به یه سوال خیلی سخت با بارم بالا بربخورین که هیچ ذهنیتی درموردش ندارین یا در اون مبحث اینقدر نا آماده و غیرمسلط هستین که اصلا ندونین سوالش مربوط به کدوم مبحثه؟ در این جور موارد بهترین کاری که میشه کرد، اینه که هیچ کاری نکنین و منتظر باشین از بغل دستیتون یه بخاری بلند بشه بلکه به مدد انواع روشهای تقلب چشمی، کاغذی و التماسی خیرش به شما هم برسه. این دقیقا کاریه که مسئولان ما موقع وقوع حوادث غیرمتقربه انجام میدن.
طنزنویس افزوده: یعنی میایستند ببینن مردم چیکار میکنن و چشم امیدشون به کمکهای نقدی و غیرنقدی افراد خیره! اما بعضی مواقع هم هست که بغلدستیتونم خیلی روی مساله مسلط نیست و کار زیادی از دستش برنمیاد! اینجاست که شما باید بلند بشید و به استاد بگید «استاد، این توی جزوه نبوده مبحثش» یا «اینرو درس نداده بودید» و خلاصه توپ رو بندازید توی زمین استاد! درست عین حادثه پلاسکو که اواخر کار کم مونده بود مردم مقصر اصلی حادثه شناخته بشن.
در ادامه طنز بی قانون آمده: اونجا توی امتحانم حالا درسته که استاد اگه استاد خوبی بود، نمیومد همچین سوال سختی رو مطرح کنه ولی خب اصل مشکل مربوط میشه به دانشجویی که درسش رو نخونده و تا ساعت سه صبح داشته توی imo با یکی از همکلاسیهای خاصش مسالههای غیردرسیشون رو حل میکردن! اینجور دانشجوها که خیلی شبیه به مسئولای ما هستن (از این حیث که اونام همیشه سرشون گرم مسائل فرعیه) وقتی هم از خودشون ناامید باشن هم از بغل دستیشون و هم فرافکنیهاشون جواب نده، شروع میکنن به زخمی کردن برگه ولی خب وقتی از دور نگاهشون میکنی میبینی جوری رو برگه چنبره زدن و تند تند مینویسن که انگار واقعا به جواب رسیدن!