روزنامههای تهران، جشنواره مطبوعات و ناقوس مرگ رسانه کاغذی

بی بی سی :روزنامههای امروز صبح تهران، شنبه ۶ آبان از آغاز جشنواره مطبوعات نوشته و در عین حال از سردی بازار مطبوعات نالیدهاند.
درگذشت علی اشرف درویشیان در صفحات اول روزنامههای اول هفته جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است.

مطبوعات، روزنامه نامطبوع
احمد ابوالفتحی در سرمقاله روزنامه بهار نوشته: گذشـت آن زمان که نشـریات مستقل تیراژ ۷۰۰ هزار نسخه اى را هم تجربه مى کردند. حالا زمان هاى اسـت صاحبنظران رسـانه، ناقوس مرگ رسـانه هاى کاغـذى را به صدا درآورده انـد و چه صداى نامطبوعى دارد این ناقوس. مطبوعات کاغذى مستقل از بدو تولد بازوى جامعه مدنى بوده انـد و همین حالا هم، با وجود کم توجهـى قابل توجه مخاطبان بالقوه اى که ترجیح مى دهند سرهاشـان را در گوشـى هاى تلفن همـراه و مانیتورهاى لپ تاپ و کامپیوتر فرو ببرند و خبر را از جهان مجازى پیگیرى کنند، هنوز بخش عمده اى از بار جامعه مدنى را همین مطبوعات به دوش مى کشند.
نویسنده در جواب مهمتریـن کنـش رسـانه اى سـال نودوپنـج چـه بـود؟ نوشته: بـه گمـان من ماجراى»گورخوابهـا«. تب و تابى در جامعه افکند و تا آن حد موثر واقع شـد که رئیس جمهـور را هـم به واکنش وا داشـت. وظیفه این اطلاع رسـانى را چه کسـانى برعهده داشـتند؟ این خبر را چه کسـى کشـف کرد؟ کدام ساختار رسانه اى آن را منتشر کرد و کدام رسانه ها دست در دست هم دادند و پیگیر آن شـدند؟ مطبوعات کاغذى؛ روزنامه ها. هنـوز هم بخش عمده اى از وظیفه اطلاع رسـانی برعهـده روزنامه هـاى کاغذى اسـت.
سرمقاله بهار افزوده: مطبوعات کاغذى مسـتقل، ظرف رسانه اى درسـتى براى اطلاع رسانى هستند. ظرفى که اگر بشکند معلوم نیست چه چیزى جاى آن را خواهد گرفت. رنگیننامه هاى وابسته به نهادهاى قدرت و سرمایه که شاید با بهره گیرى از رانت قدرت یا رانت وابسـتگى بتوانند به حیات کاغذى شـان ادامه دهند، کارکردى براى جامعه مدنى نخواهند داشت. جامعه مدنى نیازمند مطبوعات کاغذى مسـتقل اسـت، تا در یک ظرف رسانه اى، شـامل گزارش و خبر و عکـس و یادداشـت و تحلیل، که خلاقانه در کنـار یکدیگر قرار گرفته اند، اطلاع رسـانىاى درست و اثرگذار دریافت کند.
ِنویسنده نظر داده: مرگ مطبوعات کاغـذى به نوعى مى توانـد ناقوس مرگ اثرگذارى عمیق رسـانه اى هم باشـد و این به هیچ وجه به سود جامعه مدنى نیسـت. اگر مطبوعات یکى از ارکان دموکراسى محسوب مى شوند، صرف اطلاع رسانىشـان نیسـت که آنها را به چنین رکنى تبدیل کرده است. نحوه اطلاع رسانىشـان هم هسـت. ظرف مطبوعات را به دست خودمان نشکانیم
برای تفرج
شهرام شکیبا در صفحه طنز روزنامه شهروند نوشته: نمایشگاه مطبوعات شروع شده و ما منتظر قدوم شما هستیم. اگر یک چیز در دنیا باشد که تاکسیدرمی کردنش بهصلاح باشد، همین روزنامهها و مجلات است. بالاغیرتا شما رویتان میشود به فرزندانتان بگویید روزیروزگاری در این کشور چندین و چند نشریه منتشر میشد، اما من هیچ نشانهای از آنها ندارم؟ شما اگر کَل و گوزن را شکار نکنید، زنده میمانند و میتوانید بدون اینکه تاکسیدرمیشان کنید خودشان را به بچههایتان نشان دهید، اما ما از دستتان درمیرویم ها. از ما گفتن بود.
همانطور که حتما تا حالا در جایجای شهر دیدهاید دستفروشها در ترافیک و راهبندانهای شهر مثلا در همین بزرگراه شهید همت خودمان اقدام به فروش اقلامی میکنند که در بینشان از دستمال کاغذی تا سیدیهای غیرمجاز و بیسکویت و گل و هر چیز دیگری که فکرش را هم نمیکنید، دیده میشود.
به نوشته این طنزنویس: در طول برپایی نمایشگاه مطبوعات تهران هم ترافیک نمایشگاه قوز بالا قوز شده. من پیشنهاد میکنم حالا که مردم حال مراجعه به کیوسکهای فروش روزنامه را ندارند و اگر به نمایشگاه مطبوعات هم مراجعه کنند برای تفرج و سرگرمی است، فروشندگان محترم روزنامه، فروش محصولات فرهنگی خود را به دستفروشان گرامی بسپارند و از آنان درصد فروش بگیرند.
منطق مواجهه با کارکنان بیبیسی
عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان به بررسی مواجهه جمهوری اسلامی با کارکنان بی بی سی پرداخته و بریتانیا را در مخاصمه با ایران دیده و بی بی سی را دستگاه حاکمیت بریتانیا و با این مقدمه پرسیده: اگر نظام جمهوري اسلامي اقدامات انگلستان عليه خود را خصمانه ميداند ـ كه ميداند ـ بايد با سربازان انگلستان در جنگ نرم چگونه برخورد كند؟ مگر تلويزيون بيبيسي اكنون در خدمت اپوزيسيون نظام جمهوري اسلامي به عنوان كارشناس از دانشگاههاي مختلف دوقوزآباد نيست؟ چرا نظام تلقي دشمنانگاري از آن نداشته باشد؟ مگر قاعده هر جنگي اين نيست كه امكانات دشمن غنيمت به حساب ميآيد؟ اما هنوز نظام جمهوري اسلامي اموال شما را در ايران مصادره نكرده است؟
به گمان نویسنده اگر ما با كاركنان بخش فارسي بيبيسي در اين نقطه عزيمت به تفاهم برسيم كه انگلستان در عرصه بينالملل به عنوان دشمن ايران عمل ميكند چرا بايد از برخورد نظام با پيادهنظام آن تعجب كنند؟ مگر ميشود كساني لحاف و كرسي خود را در منزل پدري گذاشته باشند و به جبهه دشمن بپيوندند اما بخواهند هيچكس به اين لحاف و كرسي تعرض نكند يا آن را به آتش نكشد. مگر ايرانياني كه بدون سلاح مشغول خريد تجهيزات از امريكا براي كشورشان بودند، اكنون در زندانهاي امريكا نيستند؟
روزنامه جوان در نهایت نوشته: همه كاركنان بيبيسي فارسي عليه نظام جمهوري اسلامي فعاليت ميكنند اما در يك تقسيمبندي كلي دو دستهاند؛ دستهاي كه خود اپوزيسيون هستند و حقد و كينه خود را در زرورق روشنفكري و خبرنگاري ميپيچند و دسته دوم كساني هستند كه براي هويتيابي و شغل به آن پيوستهاند كه در ادبيات جنگي و مبارزه به آنان مزدور ميگويند و سرجمع رفتار آنان با دسته اول يكي است و حتي بدتر.

نوشتن در عمق طبقات محروم
هوشنگ مراديكرمانی در مقاله ای در اعتماد نوشته: علی اشرف درويشيان سهم مهمي در ادبيات ما داشت. او نويسندهاي بود كه توانست محدوده قلم را گسترش دهد و در آثارش به جاي پرداختن به كودكان اقشار مرفه جامعه، به اعماق جامعه و طبقات محروم و فرودست توجه داشت و به لايههاي زيرين اجتماع نفوذ كرد. او گستره قلم را به كودكان طبقه فرودست جامعه برد و از تنهاييها و رنجها و آلام اين كودكان نوشت؛ كودكاني كه طبيعت و جامعه هر دو به آنها ظلم كرده بودند. او از كودكان محروم منطقهاي مانند كرمانشاه نوشت و با به تصوير كشيدن رنجها و مشقات آنان، آثاري ماندگار در ادبيات ما خلق كرد.
به نوشته این نویسنده موفق ادبیات کودکان: درويشيان مهمترين نويسندهاي است كه در همان راهي قدم گذاشت كه پيشتر صمد بهرنگي رفته بود اما درويشيان به شيوه خود و به شكلي قويتر و واقعيتر آن راه را ادامه داد. صمد بهرنگي، بنيانگذار داستاننويسي درباره كودكان زجر كشيده روستايي و تنهاييها و دشواريهاي زندگي آنان بود و درويشيان هم تجربههاي عملي و زيستي خود را در قالب داستانها و واقعيات اجتماعي با قلمي شيرين، ساده و روان ماندگار كرد.
در ادامه مقاله اعتماد آمده:من هرچند دنبالهرو ايشان نيستم، اما به شخصه از آقاي درويشيان بسيار آموختم و ويژگي مشترك همه نويسندگاني مانند ما پرداختن و تمركز بر كودكان طبقات محروم و تهيدست است. همه ما به اين كودكان و دردها و رنجهاي آنان، روياها و ناكاميهايشان، آرزوهاي كوچك و بزرگشان فكر ميكنيم و از آنان مينويسيم؛ اما هر يك به شيوه خود. حرف و سخنمان شبيه يكديگر است ولي ظرف و قالبمان با يكديگر متفاوت است و شيوه نوشتنمان متفاوت است.
ماندگاری به کاشی نیست
خبر نصب «کاشـى ماندگار» بر سر در منزل پدرى رییـس جمهـور موجب حیرت بسـیارى از حامیان و مخالفان روحانى شـده اسـت. حامیان روحانى تصور نمى کردند منصوبان منتخبشـان در سـازمان میراث فرهنگى، صنایع دستى و گردشگرى تملق و چاپلوسى را به این حد برسانند که یکى از کاشى هاى ماندگار را بر سـر در منـزل پدرى رییس جمهور در شهرسـتان سرخه، محل تولد حسن روحانى نصب کنند.
به نوشته این روزنامه اصلاح طلب: مخالفان رییـس جمهور نیز فکـرش را هـم نمى کردند که در دولـت روحانى کـه جمع با تجربه ها جمع اسـت هممچنان شاهد چنین اشتباه هاى بزرگى باشیم. در تارنماى سـازمان میراث فرهنگى درباره تعریف »کاشـى مانـدگار« مى خوانیم: »بر اسـاس وظایف سـازمان میراث فرهنگى صنایع دسـتى و گردشگرى جهـت حفظ میراث فرهنگى ناملموس و معنوى ایران، وظیفه شناسـایى و معرفى محل سـکونت هنرمندان، اهالـى فرهنـگ، علـم و دیـن را بـر عهـده دارد. شـخصیتهایى که در قالب ایـن طرح قرار مىگیرند شامل چهرههاى ماندگار، شاخص و تاثیر گذار در یک رسته فرهنگى و هنرى هستند که در دوره فعالیت خود مرزهاى جدیدى در فرهنگ کشورترسـیم کرده یا در جهـت حفظ و حراسـت از یک یا چند حـوزه میراث هنرى، فرهنگى و معنوى ایران تلاش کرده اند«
بهار نوشته: بـر مبناى ایـن تعریف احتمالا از نگاه کارشناسـان میراث فرهنگى آقاى رییس جمهور جز میراث فرهنگى ناملموس و معنوى ایران هستند که از جمله چهره هاى ماندگار، شاخص و تاثیرگذار در یک رسته فرهنگى و هنرى هستند!
در شرایطی که کشور گرفتارست
کیهان در گزارش اصلی خود نوشته: در شرایطی که کشور درگیر مشکلات متعدد اقتصادی است و آحاد مردم با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم میکنند، طی مراسمی از پلاکی به نام آقای روحانی در منزل پدری ایشان در سرخه رونمایی کردند.
این روزنامه تندرو یادآور شده: معاون رئیسجمهور و مسئولان دولتی استان سمنان در حالی اقدام به رونمایی از پلاکی به اسم «حسن روحانی» کردهاند که روزگاری نه چندان دور شاهد برگزاری مراسم رونمایی از سایتهای جدید هستهای، غنیسازی ۲۰درصد، پروژههای سلولهای بنیادی، پروژههای فضایی ماهوارهای، نانوتکنولوژی و… بوده ایم و اساساً کار دولتمردان نیز جز این نیست که با تلاش و همت خود پیشرفت در میدانهای گوناگون را رقم زده و باری از دوش ملت بردارند.
گزارش کیهان تاکید کرده:بدون شک چنین اقداماتی در شرایطی که باید رفع بیکاری و چارهجویی برای رفع مشکلات سخت معیشتی باید توسط مسئولین در اولویت در نظر گرفته شود، بر خلاف روح خدمتگزاری و ساده زیستی در جامعه اسلامی – ایرانی است که هیچ نتیجهای در رفع مشکلات مردم ندارد. حداقل انتظار از مسئولان دولتی در چنین شرایطی آن است اگر استعدادی دارند در مسیر رشد اقتصادی و فرهنگی مردم به کارگیرند و آن دسته از مسئولانی که به جای کار برای مردم بدنبال اقدامات نمایشی، تبلیغاتی، متملقانه و چاپلوسانه هستند هم باید بدانند آنچه باعث ماندگاری در اذهان مردم میشود رسیدگی به مشکلات آنها و عمل به قولها و وعدهه است.

سوءاستفاده از فضای خالی سیاست
احمد غلامی در سرمقاله روزنامه شرق نوشته: بیاعتبارترین جریان سیاسی کشور، حلقه احمدینژاد، مشایی و بقایی، اینروزها بسیار فعالاند. حضور بقایی با زنبیلی در دست در روز دادگاه و اعتراض خلاف واقع احمدینژاد درباره گذاشتن شرط برای پرداخت قیمت سهام عدالت از سوی مردم، نمونه بارز نمایش این سیاستهای پوپولیستی است که منجر به پُرشدن فضای سیاست خواهد شد؛ کاری که اصلاحطلبان بهعنوان «روشنفکران دینی» در قبل و بعد از دومخرداد ٧٦ انجام دادند. آنان در فضای تهیشده از روشنفکران مستقل و به حاشیه راندهشده، با خلق سیاست قدرت را به دست گرفتند.
به نوشته سردبیر این روزنامه: اینک بقایی زنبیل بهدست در کنار هجو مطالبات مردمی و مباحث حقوقی، به این شبهه دامن میزند که حلقه احمدینژاد از مصونیت سیاسی و قضائی برخوردار است و این تلقی ناخواسته در اذهان مردم به اقتدار این حلقه میانجامد. از این منظر، کار بقایی کار هوشمندانهای است که در صورت تداوم به ارتقای جایگاه سیاسی حلقه احمدینژاد و یارانش میانجامد و دیری نمیگذرد که این ضربالمثل درباره آنان مصداق عینی پیدا میکند: «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است».
شرق در نهایت نوشته: در همین زمینه، نامه احمدینژاد و دفاعش از بقایی که در ٩ بند خلاصه شده، بیش از آنکه دفاع از یار غار باشد، حمله به نهادهای حقوقی است. احمدینژاد میداند با شرایط جدید منطقهای و جهانی، دست او برای مغالطه و معامله بازتر است؛ کاری که اگر صورت نگیرد فردایی برایش وجود نخواهد داشت. اینروزها بهترین شرایط برای او است تا نگذارد باد فراموشی، او را از یادها ببرد.

چه طور اینقدر صریح
محمدرضا ستوده در ستون طنز جهان صنعت نوشته:گویا کشورهای منطقه تصمیم گرفتهاند یک به یک پیشرفت کنند تا به ما ثابت کنند دلیل توسعهنیافتگی ما آنها نیستند و احتمالا مقصر، خودمان هستیم. خدا کند ثابت نشود دلیل عقبماندگی آنها در این سالها همسایه بودنشان با ما بوده است وگرنه خیلی شرمنده میشویم. در راستای تغییرات و اصلاحات در عربستان، از راه دور گفتوگویی انجام دادهایم با محمد بن سلمان و پرسیدیم: شما چه جوری انقد سریع اصلاحات میکنید؟ محمد بن سلمان فوری جواب داده: سریع و یواش نداره که. وقتی میخوای اصلاحات کنی باید اصلاح کنی بره دیگه.
خبرنگار می گوید: آخه باید اول تئوریزهاش کرد، بعد درونی بشه، بعد از درونی شدن بره توی لایههای زیرین جامعه، بعد از زیر خودش بیاد بالا. محمد بن سلمان جواب می دهد: چی میگی؟ پخش صدای خوانندگی زنا رو چه جوری میشه بِبَری توی لایههای زیرین جامعه بعد خودش از زیر بیاد بالا؟ یه چیزی میگیا. میخوای پخش کنی پخش کن بره دیگه.
طنزنویس می پرسد: دوران گذار چی پس؟ محمد بن سلمان جواب می دهد : دوران گذار چیه دیگه. دیره بابا وقت واسه دوران گذار مُذار نیس. عصر سرعت و دوران تکنولوژیه.. ملت حوصله گذار ندارن. دستت درد نکنه ببخشید مزاحمت شدم محمد بن سلمان: قربانت. من باید برم چندتا وزیر زن انتخاب کنم وگرنه بیشتر حرف میزدیم